اهدا عضو

در لحظه‌ای که مرگ در سکوت بیمارستان قدم برمی‌دارد، می‌توان صدای تپش قلبی دیگر را شنید؛ قلبی که به زندگی بازمی‌گردد، نه از دارو و درمان، بلکه از تصمیمی شجاعانه. اهدای عضو، پایان تلخ یک زندگی را به آغاز پرشور زندگی‌های دیگر بدل می‌کند. این گزارش، روایتی است از اشک و امید، از خانواده‌هایی که مرگ را به نقطه‌ای برای نجات دیگران تبدیل کردند.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ وقتی مرگ پایان زندگی نیست، امید جان می‌گیرد. جایی در بیمارستانی شلوغ، قلبی ایستاده تا برای همیشه خاموش شود، اما در همان لحظه، زندگی در جایی دیگر چشم‌انتظار تپشی دوباره است. این، معجزه‌ی اهدای عضو است؛ معجزه‌ای که هر سال در ایران، زندگی ده‌ها بیمار را از مرگ نجات می‌دهد.

اهدای عضو؛ پل حیات از یک زندگی به زندگی دیگر

اهدای عضو، واژه‌ای سنگین اما نجات‌بخش است؛ مفهومی انسانی که در سال‌های اخیر بیش از پیش وارد فرهنگ عمومی شده است. با این‌ حال، هنوز هم بسیاری از خانواده‌ها در مواجهه با مرگ مغزی عزیزان‌شان، در دو راهی سخت تصمیم‌گیری می‌مانند؛ تصمیمی که می‌تواند حداقل هشت انسان را از مرگ حتمی نجات دهد.

بر اساس آمار رسمی، سالانه حدود ۵ تا ۸ هزار نفر در ایران دچار مرگ مغزی می‌شوند. از این تعداد، تنها کمتر از یک سوم به اهدای عضو می‌انجامد. این در حالی است که بیش از ۲۵ هزار بیمار در لیست انتظار پیوند عضو قرار دارند.

ایران؛ پیشرو در پیوند عضو اما با چالش‌های فرهنگی

ایران یکی از کشورهای پیشتاز در زمینه پیوند عضو در خاورمیانه است. سالانه بیش از ۲۵۰۰ عمل پیوند کلیه، بیش از ۱۰۰۰ پیوند کبد و صدها پیوند قلب، ریه و پانکراس در کشور انجام می‌شود. اما با وجود این پیشرفت‌ها، هنوز هم چالش‌های فرهنگی و اجتماعی زیادی بر سر راه اهدای عضو وجود دارد.

متأسفانه خیلی از خانواده‌ها هنوز مفهوم مرگ مغزی را با کما اشتباه می‌گیرند. در حالی که مرگ مغزی به معنی مرگ قطعی و برگشت‌ناپذیر مغز است و هیچ امیدی برای بازگشت وجود ندارد.

اگر آگاهی عمومی بالا برود، می‌توان جان هزاران نفر را نجات داد.

قانون و سازوکار اهدای عضو در ایران

در ایران، پیوند عضو از افراد مرگ مغزی، از سال ۱۳۷۹ به صورت قانونی انجام می‌شود. با تصویب قانون اهدای عضو و ایجاد واحدهای فراهم‌آوری اعضا در بیمارستان‌های مجهز، روند اهدای عضو سامان گرفت.

واحدهای فراهم‌آوری اعضا، با آموزش و حضور تیم‌های تخصصی، وظیفه تشخیص مرگ مغزی، گفت‌وگو با خانواده‌ها، فراهم‌سازی شرایط پیوند و انتقال اعضا به مراکز تخصصی را بر عهده دارند. طبق این قانون، بدون رضایت اولیای دم، اهدای عضو انجام نمی‌شود، حتی اگر فرد کارت اهدای عضو داشته باشد.

مادری که اشک می‌ریخت و قلبی که ادامه یافت

داستان‌هایی از این دست کم نیست. خانواده‌هایی که در اوج ناباوری، با چشمانی اشکبار، رضایت می‌دهند تا قلب فرزندشان، کلیه‌های عزیزشان، و حتی قرنیه چشمان‌شان، زندگی‌های دیگر را نجات دهد. مادری که فرزند جوانش را در یک تصادف از دست داده بود، می‌گوید: «نمی‌توانستم بپذیرم که همه‌چیز تمام شده. اما حالا که می‌دانم قلب پسرم در بدن انسانی دیگر می‌تپد، احساس می‌کنم او هنوز زنده است. شاید دیگر صدایش را نشنوم، اما نفسش در دنیا هست.»

این جمله‌ها، تکراری نیستند. تکرار حیات‌اند. روایت‌ کسانی هستند که توانسته‌اند از دل رنج، امید بسازند.

خانواده‌هایی که به زندگی نه نمی‌گویند

فرآیند اهدای عضو ساده نیست. نه از نظر پزشکی، نه از نظر روحی و خانوادگی. اما با همه این سختی‌ها، خانواده‌هایی هستند که این مسیر را طی می‌کنند. نه به خاطر قانون، نه از روی اجبار، بلکه از دل مهربانی و ایمان. آنان که به مرگ لبخند می‌زنند و آن را دریچه‌ای به حیات دیگران می‌بینند.

در بسیاری از این موارد، خانواده‌ها حتی با گیرندگان عضو آشنا می‌شوند. گاه مادری، گیرنده قلب فرزندش را در آغوش می‌گیرد و با گوش‌سپردن به صدای قلب، احساس می‌کند فرزندش را دوباره در بغل گرفته است. این لحظه‌ها، اشک دارند، اما از جنس اندوه نیستند؛ از جنس شکر.

گیرندگان عضو؛ زندگی دوم، نفس دوم، شانس دوباره

در آن‌سو، گیرندگان عضو، کسانی هستند که گاه سال‌ها با بیماری‌های سخت زندگی کرده‌اند. چشم‌انتظار تماس تلفنی‌ای که همه‌چیز را عوض کند. برای آنان، یک تماس یعنی پایان روزهای سخت، پایان دیالیز، پایان داروهای طاقت‌فرسا. آغاز صبحی نو.

یکی از گیرندگان عضو که مدت‌ها در لیست انتظار کلیه بوده، می‌نویسد: «روزی که زنگ زدند و گفتند کلیه مناسب پیدا شده، باورم نمی‌شد. آن لحظه احساس کردم کسی که حتی نمی‌شناختمش، من را به زندگی برگرداند.»

زندگی دوم برای این افراد، فقط ادامه حیات نیست؛ نوعی تعهد به زندگی بهتر است. بسیاری از گیرندگان عضو، پس از بهبود، داوطلبانه به فعالیت در زمینه ترویج اهدای عضو می‌پردازند. گویی این راه، وظیفه‌ای شده است بر دوش‌شان، برای زنده نگه‌داشتن یاد کسانی که دیگر نیستند.

کارت اهدای عضو؛ یک انتخاب، هزار امید

با افزایش آگاهی عمومی، امروز افراد بیشتری به دریافت «کارت اهدای عضو» تمایل پیدا کرده‌اند. این کارت، نه‌تنها نشانه‌ای از تصمیم فرد برای اهدای اعضای بدن خود پس از مرگ مغزی است، بلکه یک پیام روشن برای خانواده‌هاست: «من می‌خواهم حتی پس از مرگ، زندگی ببخشم.»

افراد زیادی هستند که این کارت را همراه خود دارند، بدون آنکه بدانند چه زمانی به کار خواهد آمد. اما همین تصمیم، می‌تواند در لحظه‌ای حساس، چراغ راهی باشد برای خانواده‌ای که نمی‌داند چه تصمیمی بگیرد.

کودکان در صف زندگی

شاید یکی از دردناک‌ترین صحنه‌ها، دیدن کودکان بیمار در انتظار پیوند باشد. کودکانی که هنوز به دنیا وابسته‌اند، هنوز لبخند می‌زنند، نقاشی می‌کشند، رویا دارند. اما در بدن‌های کوچک‌شان، یک عضو از کار افتاده، همه چیز را متوقف کرده است.

برای این کودکان، هر روز تأخیر، خطرناک است. هر لحظه، حیاتی. و هر عضو، معجزه‌ای. اگر تنها درصد کمی از موارد مرگ مغزی به اهدای عضو بینجامد، شاید دیگر هیچ کودکی در انتظار نماند.

فرهنگ اهدای عضو؛ از سکوت تا صدا

تا همین چند سال پیش، واژه «اهدای عضو» برای بسیاری، ناآشنا یا حتی ترسناک بود. خانواده‌ها از آن اجتناب می‌کردند، چون چیزی درباره‌اش نمی‌دانستند. اما امروز، کم‌کم این واژه دارد جای خود را باز می‌کند.

در فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی، کمپین‌ها و چالش‌ها، اهدای عضو به بحثی عمومی تبدیل شده. مردم بیشتر درباره‌اش حرف می‌زنند، بیشتر می‌پرسند و بیشتر تصمیم می‌گیرند. فرهنگ‌سازی، شاید زمان‌بر باشد، اما اثرش ماندگار است.

اهدای عضو؛ عملی انسانی، معنوی و ماندگار

شاید برخی تصور کنند با پایان زندگی، هر آنچه هست به پایان می‌رسد. اما اهدای عضو، اثباتی است بر خلاف این باور. با مرگ جسم، می‌توان جان دیگری را نجات داد. می‌توان کاری کرد که حضور انسان، تا سال‌ها بعد، در قالب نفس‌های دیگران ادامه یابد.

آنان که اهدای عضو می‌کنند، فقط جان نمی‌بخشند؛ شادی می‌بخشند، امید می‌کارند، اشک شوق می‌سازند. عمل‌شان، یک رفتار اجتماعی، یک اقدام انسانی و یک دستاورد اخلاقی است.

پیام خانواده به خانواده‌ها

شاید هیچ چیز به اندازه از دست دادن عزیز، دردناک نباشد. اما در دل این اندوه، فرصتی برای خلق امید وجود دارد. اهدای عضو، تبدیل یک پایان تلخ به آغازی شیرین است؛ تولد دوباره‌ای که نه تنها جان می‌بخشد، بلکه یاد عزیز از دست‌رفته را جاودانه می‌سازد.

از خانواده‌ها می‌خواهیم پیش از آنکه با شرایط دشوار تصمیم‌گیری در شرایط بحرانی روبه‌رو شوند، درباره اهدای عضو با هم گفت‌وگو کنند، کارت اهدای عضو دریافت کنند، و با فرهنگ‌سازی در اطرافیان‌شان، راه را برای نجات جان دیگران هموار سازند.

امروز، روز تصمیم است؛ زندگی را ادامه دهیم

اهدای عضو، تنها انتقال یک عضو نیست؛ انتقال یک امید است، یک لبخند، یک آغاز دوباره. وقتی می‌توان پس از مرگ، در جسم دیگری ادامه یافت، چرا دریغ کنیم؟ بیایید امروز، در روز ملی «اهدای عضو، اهدای زندگی»، تصمیمی بگیریم که شاید فردا، جان عزیزی را نجات دهد.

امروز، فرصتی است برای فکر کردن. نه برای فردا، که برای همین حالا. همه ما روزی می‌رویم. اما تصمیم ما می‌تواند باعث شود که بخشی از وجودمان باقی بماند. می‌تواند جان دهد، نور ببخشد، و تداوم باشد.

کاش در این روز، هر یک از ما تصمیم بگیریم. با خود، با خانواده‌مان، درباره اهدای عضو صحبت کنیم. کارت عضویت بگیریم. در شبکه‌های اجتماعی درباره‌اش بنویسیم. از خاطره‌ها و تجربه‌ها بگوییم. تا این فرهنگ، مثل نوری در تاریکی، راه زندگی را برای هزاران نفر روشن کند.

پایان این گزارش، آغاز یک دعوت

این گزارش خبری به پایان می‌رسد، اما پیامش نه. دعوتی است از دل به دل. دعوت به یک انتخاب ساده اما عمیق: اهدای عضو، اهدای زندگی.

شاید ما هرگز ندانیم اعضای بدن‌مان، جان چه کسانی را نجات داده‌اند. اما یقین داریم که در دنیایی پر از مرگ‌های ناگهانی، ما می‌توانیم زندگی ببخشیم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =