کد خبر: 22135
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۵
20.jpg

سالمند اگرچه خسته راه زندگی است ولی تجربه‌هایش از بزرگ‌ترین گنجینه‌هاست. او گرچه نحیف و شکننده است ولی کوله‌باری پر از رازهای زندگی بر دوش دارد.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ سالمند اگرچه خسته راه زندگی است ولی تجربه‌هایش از بزرگ‌ترین گنجینه‌هاست. او گرچه نحیف و شکننده است ولی کوله‌باری پر از رازهای زندگی بر دوش دارد.

فرزندان و افراد خانواده در حد امکان باید سالمند را در جایگاه واقعی‌اش یعنی خانواده نگهداری کنند زیرا قدرشناسی از سالمند، رفتار درست و محترمانه و شناخت نیازهای روحی آنها از وظایف فرزندان است اما گاهی اتفاق می‌افتد که سپردن سالمند به سرای سالمندان شرایط بهتری را برای سالمند و خانواده سبب می‌شود، اما این شرایط چه شرایطی هستند؟

دو راهی خانه یا سرای سالمندان
خانواده‌های ایرانی بر سر این دو راهی‌گیر کرده‌اند که آیا سالمندان خود را در سرای سالمندان بگذارند یا نگذارند؟
این دو راهی بر اثر عوامل مختلفی همچون فشارهای روانی، احساسی و عاطفی و همچنین مسایل اقتصادی - اجتماعی، محدودیت جا و نگهداری و گاهی وقت‌ها وجود بیماری‌ها یا مشکلات خانوادگی به وجود می‌آید که در بسیاری از خانواده‌های خارجی این دو راهی‌ها دیده نمی‌شود.

بعد احساسی و عاطفی مساله در خانواده‌های ایرانی بسیار پررنگ است به هر حال هر کسی دوست دارد پدر و مادرش را در کنار خودش نگه دارد و این کار را یک‌جور ادای دین و احساس مسوولیت می‌داند. این احساس هم در مردها و هم در خانم‌ها وجود دارد یعنی پسر یک سالمند و دختر یک سالمند دوست دارند که پدر و مادرشان را نزد خود نگه‌دارند و این تمایل گاهی اوقات موجب به وجود آمدن تعارض می‌شود و می‌تواند سبب تنش‌هایی در خانواده شود.

مساله مهم دیگری که در نگهداری از سالمند وجود دارد محدودیت در مکان نگهداری است، خانه‌های قدیمی ‌شکل و شمایل‌شان با آپارتمان‌های در حال حاضر خیلی تفاوت داشت، آن زمان، خانه‌ها بزرگ‌تر و اتاق‌ها بیشتر بود و امکان نگهداری از افراد مسن خانواده بهتر بود اما الان نگهداری سالمندان در آپارتمان خودش یک مشکل بزرگ است و حتی خود سالمندان هم احساس مزاحم بودن می‌کنند و هم خانواده نگهدارنده آن سالمند را به چشم یک مزاحم می‌بینند، خصوصا اگر زن و شوهر جوان باشند حضور آن سالمند باعث می‌شود شور و هیجان جوانی آنها و آزادی عمل‌شان گرفته شود. گاهی وقت‌ها هم بیماری‌هایی که فرد مسن دارد شرایط نگهداری را دشوارتر می‌کند درست مثل فیلم «جدایی نادر از سیمین» که پدربزرگ خانواده آلزایمر دارد و کنترل ادرار و دفعش را از دست داده، در تمام این موارد نگهداشتن سالمند در خانه سالمندان هم از نظر عاطفی آسیب کمتری را می‌رساند و هم محدودیت‌ها و فشارهای کمتری به خانواده وارد می‌شود.

او را آن‌گونه به یاد بسپار
زن یا مردی که روزگاری ابهتی و از نظر موقعیت اجتماعی، اقتصادی برای خودش استقلالی داشته و الان زمین‌گیر شده است تا حدی که حتی کنترل دفع خود را ندارد اگر در سرای سالمندان گذاشته شود به نفع خودش است زیرا آن مرد یا زن در آن صورت کمتر احساس شکست، ضعف، ناامیدی و غمگینی می‌کند و آسیب کمتری می‌بیند و جلوی بچه‌ها، داماد و عروسش شخصیت انسانی‌اش محفوظ می‌ماند، بنابراین آن سالمند عزت خود را از دست نمی‌دهد.

از طرف دیگر، بچه‌های آن سالمند هم وقتی که می‌بینند پدر یا مادرشان دچار این مشکلات هستند در مقابل همسر یا فرزندانشان احساس بدی پیدا می‌کنند و آن ذهنیت خوبی که از پدربزرگ یا مادربزرگ در نوه‌ها بوده خدشه‌دار می‌شود ولی اگر سالمند در خانه سالمندان نگهداری شود این لطمات کمتر می‌شود.

سالمندان غرغرو
شرایط اقتصادی که خانواده‌ها در آن به سر می‌برند و زندگی می‌کنند یکسری محدودیت‌های مالی را بر خانواده تحمیل می‌کند و مانع انجام دادن خیلی از کارها می‌شود، ممکن است خانواده خیلی هم دوست داشته باشد که از سالمندش نگهداری کند و سالمند آنچنان هم از پا افتاده نباشد اما توان نگهداری، وجود نداشته باشد و سرخوردگی‌هایی ایجاد شود.

در بعضی موارد هم پیش می‌آید که سالمند تواناست ولی فرزندان از نگهداری او سرباز می‌زند و همه فرزندان را مقصر می‌بینند و حتی به آنها فرزندان ناخلف می‌گویند بدون آنکه قضیه را تحلیل کنند، ممکن است که رفتار آن پدربزرگ یا مادربزرگ مشکل داشته باشد و باعث شود فرزندان برای جلوگیری از آسیب‌هایی که آن سالمند با رفتارش به خانواده می‌رساند از او نگهداری نکنند و فرزندان مجبور به فرستادن سالمند به سرای سالمندان شوند. مسن‌ها باید این را بپذیرند که گاهی ممکن است رفتار خودشان باعث شود که دافعه‌ای در فرزندان ایجاد شود و فرزندان‌شان را از آنها دور کند.

از سرای سالمندان وحشت نکنید
سرای سالمندان در ذهن و فرهنگ جامعه ایرانی بار معنایی بدی پیدا کرده، همه سرای سالمندان را یک جای بی‌عاطفه، بی‌احساس و گاهی وقت‌ها خیلی محروم و کثیف می‌دانند و یک تصویر ناخوشایند از آن را در ذهن دارند. این تصویرها به خاطر آن تبلیغات منفی است که شده، تصویرهایی که افرادی را نشان می‌داد که نگهداری‌شان برای خانواده بسیار دشوار بود چون از نظر توانایی‌های جسمی و عقلی مشکل داشتند و بعد سالمندان را در کنار این افراد نشان دادند بنابراین، این تصور نامناسب در ذهن خانواده‌های ایرانی شکل گرفت و اگر کسی بگوید من پدر و مادرم را می‌خواهم به آنجا بسپارم همه با یک ذهنیت بد به او نگاه می‌کنند یا سالمند با شنیدن این جمله وحشت می‌کند، در صورتی که همه سراهای سالمندان بد نیستند. بسیاری از آنها موقعیت مناسبی دارند چه از نظر بهداشتی، تغذیه و رفتاری شرایط خوبی را برای سالمندان تهیه می‌کنند. بدبینی که وجود دارد ناشی از تصور اولیه است و بد نیست این فضا ایجاد شود که در شرایط لازم و ضروری سپردن سالمندان به سرای سالمندان انجام شود.

وابستگی یا دلبستگی؟
اکثر خانواده‌ها سپردن سالمندان به سرای سالمندان را بی‌احساس و بی‌عاطفگی می‌دانند و این هم ریشه در فرهنگ پر از محبت و عاطفه و سرشار از وابستگی ماست. وابستگی با دلبستگی فرق می‌کند؛ دلبستگی یعنی من یک آدم را دوست دارم و به او علاقه‌مندم، وابستگی یعنی اگر این فرد نباشد من از بین می‌روم و دچار نقصان می‌شوم. من می‌توانم کسی را دوست داشته باشم ولی آن فرد از من دور باشد و همچنان دوست داشتن من ادامه دارد و آسیبی به من نمی‌رسد اما وابستگی زمانی است که اگر یک کسی یا یک چیزی در کنار من نباشد بدون آن زندگی من دچار اختلال شود. در فرهنگ ما بسیاری از این مسایل علاوه بر دلبستگی بیشتر وابستگی‌هاست و خانواده‌ها یک احساس دین را در فرزندان ایجاد می‌کنند و توقع دارند ولی شاید در زندگی اجتماعی امروز برآورده کردن آن خواسته و توقع امکان‌پذیر نباشد و از عهده آن خانواده جوان خارج باشد، در زندگی امروزی خانواده‌ها آن امکانات لازم را ندارند که بتوانند ادای دین بکنند ولی پدر و مادر می‌گویند: ما عمرمان را برای شما گذاشتیم و شما آن وظیفه‌ای که دارید را به جا نیاوردید. اصل قضیه سرجایش هست. همه ما نسبت به پدر و مادرمان مسوول و موظف هستیم که از آنها حمایت کنیم و سرپرستی‌شان را برعهده بگیریم و تا جایی که در توان داریم به آنها خدمت کنیم اما یک جاهایی یک زوج یا یک فرزند نمی‌تواند آن ادای دین را به خاطر مسایل متفاوت انجام دهد، اینجا وظیفه آن سالمند است که آن احساس گناه و عذاب وجدان را در فرزند خود ایجاد نکند.

غرورش را حفظ کنید
برای نگهداری و انجام کارهای سالمندان نباید یک نکته مهم فراموش ‌شود و آن غرور فرد مسن است. خیلی وقت‌ها ما می‌گوییم آدم‌ها وقتی پیر می‌شوند مثل بچه‌ها می‌شوند، وقتی این عبارت را به ذهن می‌سپاریم و تکرارش می‌کنیم، این ذهنیت ایجاد می‌شود که اگر سالمند مثل یک بچه شده، پس من هم باید مثل یک بچه با او برخورد کنم! حتی بچه‌ها هم برای خود هویتی دارند چه برسد به اینکه یک فرد ۷۰-۶۰ سال، که زمانی برای خودش مرد یک خانواده یا مادر یک خانواده بوده و عده‌ای را اداره کرده، موقعیت و جایگاه اجتماعی داشته و حالا ما با او مثل یک بچه نادان و بی‌تجربه برخورد می‌کنیم و این برخورد غرور و شخصیت این سالمند را تحت تاثیر قرار می‌دهد و این ظلمی است که ما به آن سالمند می‌کنیم که اگر او را به سرای سالمندان بسپاریم، خیلی بهتر است (اینکه ما یک سالمند را در خانه‌مان نگه داریم ولی رفتارمان سرشار از سرزنش، عیب‌جویی و برخورد غیرمحترمانه باشد). پس اگر سالمند را نگه می‌دارید، غرورش را حفظ کنید.

یکی از جاهایی که غرور سالمند باید حفظ شود، در نوع پوشش و مسایل مربوط به بهداشت و نظافت است، سالمندان ناخودآگاه محدودیت‌های حرکتی پیدا می‌کنند و برایشان حمام رفتن و دستشویی رفتن سخت می‌شود و اینجا برخورد جوان‌ترها باید خیلی مناسب باشد. وقتی که انجام این کارها برای او دشوار است پس بین زمان‌های حمام رفتن و دستشویی رفتن فاصله می‌افتد و این فاصله باعث می‌شود آن فرد مسن بوی خوشایندی داشته باشد، ما می‌توانیم به آنها به عنوان هدیه در یک فضای بسیار مناسب چیزهای خوشبوکننده بدهیم و آنها هم احساس خوشبو بودن بکنند، به هر حال آن بوی بد را خود آنها هم حس می‌کنند و آزارشان می‌دهد ولی او به خاطر محدودیت‌هایش نمی‌تواند کاری بکند، یک برخورد دوستانه با آنها و کادو دادن چیزهایی که آن بوی خوب را به آنها بدهد و در نهایت سبب به وجود آمدن آن حس خوب شود، کار بسیار زیبایی است.

خیلی از جوان‌ها وقتی از سالمندان‌شان نگهداری می‌کنند، پیش خودشان می‌گویند، لازم نیست برای آنها لباس بخریم، آنها نیاز ندارند، جایی نمی‌روند که...، همان لباس‌های قبلی کافی است و برای آنها لباس نمی‌خرند، همان‌طور که ما از خریدن یک لباس ساده یا یک چیز جدید خوشحال می‌شویم، آنها هم همان حس را دارند، بنابراین با خریدن یک لباس نو خیلی راحت می‌شود احساس آنها را تازه و روحیه‌شان را شاد کرد.

او خسیس است؟
آدم‌ها وقتی که سن‌شان بالا می‌رود یک جورهایی خسیس می‌شوند و حس پس‌انداز کردن در آنها زیاد می‌شود و پول خرج کردن برایشان سخت است، این عیبی ندارد چون بیشتر پیرها به این خصیصه دچار می‌شوند، پس بیایید از جانب خودتان برایش خرج کنید و انتظار نداشته باشیم که خود آنها هزینه خریدهای‌شان را پرداخت کنند چون خیلی از سالمندان حقوق‌های بازنشستگی و مستمری می‌گیرند و جوان‌ها از آنها توقع دارند که خودشان خرج خودشان را بدهند، اگر ما این کار را انجام دهیم و آن حس خوب را در آنها به وجود بیاوریم، کم‌کم خود آنها راغب به این کار می‌شوند.

مثل بچه‌ها قهر کرده؟
پیرها خودشان را در موضع ضعف و ناتوانی می‌بینند و حس ناخوشایندی نسبت به خود دارند، در نتیجه دل‌نازک می‌شوند و با کوچک‌ترین رفتار و برخوردی می‌شکنند و متاثر می‌شوند و ممکن است یک رفتارهای احساسی خاصی نشان بدهند که مثلا ما بگوییم: مثل بچه‌ها قهر کرده. او مثل بچه‌ها قهر کرده به خاطر اینکه ما غرور او را جریحه‌دار کرده‌ایم و ما هستیم که باید از او دلجویی کنیم و غرورش را حفظ کنیم. ما خوبی‌ها و زمان‌هایی که آنها صرف ما کرده‌اند را نباید فراموش کنیم، نباید با آنها برخورد هیجانی و احساسی داشته باشیم، رفتار ما باید منطقی باشد. احساسات داشته باشد ولی در حدی که دوام داشته باشد، منطق دوام دارد اما احساسات و هیجان مقطعی است و متوقف می‌شود. وقتی آنها برای رشد ما زمان گذاشته‌اند، ما هم وظیفه‌مان است برای آنها زمان بگذاریم و این زمان گذاشتن را در درازمدت استمرار دهیم، نه اینکه یک روز احساس گناه و عذاب وجدان بر ما غالب شود، آن روز را صرف سالمندان کنیم و فردایش دیگه او را فراموش کنیم، با آنها رفتار یکنواخت داشته باشیم، نه یک رفتار پر از فرازونشیب.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 14 =

آخرین‌ها