به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ در دل رنج، جایی است که تاریخ متولد میشود و این زایش، اغلب از زبان زنی رخ میدهد که احساسش، آغاز یک قیام است. گویی در این سیاره رنج حماسهها همواره از میانه زبانههای سوگ بیرون میآید. هر خطابه شورانگیزی یک سوی غمانگیز دارد. این سوگ، احساس و غم ناشی از آن گویی حرارتی است که آهن سرد و سلب وجود انسانها را ذوب میکند، جلا میدهد، و از آن سلاح میسازد برای خلق لحظههای حماسی، برای ایستادگی.
هر زمان این حرارت به سردی متمایل شود باز این احساس و غم عمیق از جایی برآمده و سلاح مقاومت انسان را صیقل میدهد تا از پای ننشیند. اما گویی بار هر کدام از این شور و حماسه و احساس بر دوش گروهی قرار گرفته است. آنچه در اذهان تثبیت شده همواره سلحشوری، جنگاوری و حماسه را در قامت مردان دیده و احساس زنانه را حرارت آغازین حرکت قرار داده است. از این رو گویی غم با وجود زنان عجین است. این مؤلفه در قلب زنان نه نشانه ضعف که نوعی قدرت نرم است.
زنان، با عظمت، ظرافت، حماسه و شاعرانگی روایتی از حوادث تاریخ رقم میزنند که ماندگار میشود
اینکه زنان روایان بهتری برای حماسهها هستند، قدرت است. آنان در پس وقایع چیزهایی را میبینند که شاید کمتر به چشم میآید. زنان، با عظمت، ظرافت، حماسه و شاعرانگی روایتی از حوادث تاریخ رقم میزنند که ماندگار میشود. روایتها از سینه زنانی برمیآید که قرنها بار رنج را بر دوش کشیدهاند. زنی که تاریخ را روایت میکند، تنها ناقل حادثه نیست؛ او با قدرت احساس، با عمق نگاه و با زبان دل، حقیقت را آنگونه تصویر میکند که دل هیچ انسان بیداری از فهم آن ناتوان نیست.
زینب سلامالله با روایت حماسه، تاریخساز شد
رنج، وقتی از گلوی زنی به زبان درمیآید، نه تنها شکایت نیست، بلکه تبدیل به زبانی جهانی میشود؛ زبانی که بینیاز از ترجمه و تکنولوژی، تنها با فطرت انسانها سخن میگوید. در این میان، حضرت زینب (س)، اوج این ظرفیت تاریخی و الهی است؛ زنی که بزرگترین فاجعه تاریخ را به باشکوهترین شعر حماسی بدل کرد.
او نگارگر عاشورا بود؛ نه با قلم، بلکه با نگاه و کلامش. عاشورا در چشمان او، صحنهای زیبا شد، آنچنانکه فرمود: «ما رأیت الا جمیلا». این جمله نه فقط یک پاسخ به ظالم بود، بلکه درخشانترین تصویر از معنای رنج بود؛ تجلی زیبایی در دل مصیبت، و حقیقتی که با هیچ سلاحی خاموش نمیشود.
حضرت زینب (س) در دل میدانِ ظاهراً مردانه عاشورا، ایستاد و تاریخ را بازنوشت. او در میانه داغ و اسارت، نقشی ایفا کرد که معادلات ظلم را درهم شکست. با صدایی مطمئن، یزید را از چشم امت انداخت، نه با شمشیر، بلکه با روایت جایگاه پست بنیامیه در چشم رسولالله. خطبهاش نه تنها توبیخ یک ظالم، که بازگرداندن کرامت به انسان بود.
حرارت قلب یک زن حتی میتواند گریه او را به سلاحی بدل کند که گلوی خصم را بتوان با آن فشرد و او را به زانو درآورد
گریههای زنانهِ عصر عاشورا، اگرچه ظاهری از اندوه داشت، اما زینب با آن سوگواریها، جوهر حماسه آفرید. او رنج را به زبان آورد تا معنا بیافریند، نه آنکه زیر بار آن بشکند. رنج برای او، سکویی برای ایستادن بود؛ نه در نقش قربانی، بلکه در جایگاه شاهدی مقتدر. آری حرارت قلب یک زن حتی میتواند گریه او را به سلاحی بدل کند که گلوی خصم را بتوان با آن فشرد و او را به زانو درآورد. چه بسا میبینیم که عاشورا با اشک بر سیدالشهدا ماندگار شده است و گرنه شمشیرهای شیعیان پس از عاشورا بسیار به چرخش درآمده تا یزیدیان دورانها را از پا درآورد، اما هنوز این گریه بر مصیبت است که کارایی دارد.
زن بودن زینب، خود بخشی از پیروزی عاشورا است. او با تمام موقعیت زنانهاش، به جهانیان آموخت که در دل تسلیم، شکوهی از اراده و در دل اندوه، نور بصیرت میدرخشد. او نهفقط خواهر یک شهید، که راوی بزرگترین قیام تاریخ است؛ راوی حقیقتی که همواره باید از زبان زنانی با عظمت، با ظرافت، با روح حماسی و نگاهی شاعرانه شنیده شود. اینگونه بود که امام حسین علیه السلام این مسئولین را بر دوش زینب سلام الله نهاد.
آینده حماسه، زنانهتر از همیشه است
سخن گفتن از این حماسهسازی و روایت پیش از این دور از ذهن و انتزاعی بود اما امروز که در جدال همیشگی حق و باطل، رو در روی رژیم کودککش صهیونیست قرار گرفتهایم دیگر این سخنان غیر واقعی نیست. اشکهای مادر اهل غزه در کنار فریادهای مادران ایرانی، همانقدر رسواکننده جنایت است که گریههای رباب سلامالله در برابر جنایت حرمله.
اشک، ترس، ناامیدی، پا پس کشیدن و ضعف انگارههایی است که همواره زن را با آن تعریف کردهاند. لذا در تمامی جنگها زنان را قربانی میپندارند. یا آنان را در تسخیر ترس از چهره هولناک دشمن به تصویر کشیدهاند یا جسمشان را ناتوان در برابر سلطه. اما روح زنانه فاقد تصویر، در اذهان است. اینگونه است که زنان همواره نیمه پنهان همه روایتها هستند. و هر زمان که به فراخور موقعیت این روح متعالی سربر میآورد موجب تحیر میشود. حال تصور کنید این تصویر از زنی شیعه که با روایت حماسه فاطمه زهرا و دخترش زینب سلام الله علیهما رشد یافته پردازش شود، و اینجا آغاز خلق حماسه خواهد بود.
روح زنانه فاقد تصویر، در اذهان است. اینگونه است که زنان همواره نیمه پنهان همه روایتها هستند. و هر زمان که به فراخور موقعیت این روح متعالی سربر میآورد موجب تحیر میشود
همه آن تصویر را دیدیم که زنی در میانه انفجار و غبار ناشی از آن، رسانهِ رسانای تاریخ شد و انگشت اشاره خود را به سمت دشمن گرفت و با فریاد در عین حیا و نجابت آن را خاموشکننده صدای حقیقت خواند. صدایی که خاموش نشدنی است همانگونه دیدیم فریاد مقاومت ما از زبان زنی به دنیا مخابره شد تا جایی که مردان سلحشور را به تحسین واداشت و جهان را پیمود تا به گوش آزادگان جهان رسید و تصویر زن ضعیف، به زن حماسهساز بدل شد.
از این رو روایت تاریخ هنوز در دست زنان است. چه زمانی که بخواهند از پس رنج و سوگ ناشی از آن دشمن را بشناسانند، چه زمانی که بخواهند با غلبه بر نفس خویشتن و ایستادگی در شرایطی که همه از آن میگریزند، محرک مردان باشند. این دو قدرت سخت و نرم در کنار هم میتوانند تاریخ را دگرگون ساخته و روایت کنند.
و امروز، ما وارثان زینبیم. روایت امروز ما را باید از زنانی شنید که رنج را به سلاح و اشک را به پرچم بدل میکنند. آینده حماسه، زنانهتر از همیشه است.