حجت الاسلام و المسلمین فرجام فرد

حجت الاسلام حسین باقری کفترودی گفت: تواضع و فروتنی دو ویژگی بارز مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فرجام فرد بود.

به گزارش پیام خانواده،  حجت الاسلام حسین باقری کفترودی از شاگردان مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فرجام فرد از اساتید حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه به خصوصیات این استاد گرانقدر اشاره کرد که در ادامه می آید.

وقتی که انسان بخواهد درباره یکی از تأثیرگذارترین اساتید خود که توفیق حضور در محضر وی را داشته است صحبت کند کمی دچار سردرگمی خواهد شد چون نمی داند از کجا شروع کند تا حق مطلب ادا شود.

 مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فرجام فرد  از آن دسته از اساتید بود. اولین مرتبه­ ای که از محضر استاد استفاده کردم پاییز ۱۳۹۲ بود، از آنجا که کلاس­های ما به زبان انگلیسی برگزار می­ شد طبیعتاً انتظار داشتیم که سطح زبان اساتید در سطح مطلوبی باشد.

این نخستین خصلت بارز استاد فرجام فرد شمرده می­شد، سطح زبانی استاد در حدی بود که دانش­ پژوهان از شرکت در کلاس وی لذت می­بردند.

 استفاده  وی از کلمات و جملات، دقیق و به جا بود، در جلسات ابتدایی حضور بنده در کلاس ایشان، به طور ناخودآگاه تلاش می­کردم میزان سواد استاد و سطح دانش زبانی وی را بسنجم.

 برای من جالب بود که آن مرحوم چگونه از معادل واژگان اسلامی در یک زبان بیگانه مانند انگلیسی به طور منظم و دقیق استفاده می ­کند.

خصوصیت کلاس ­های وی این بود که شاگردان را در بحث ­ها مشارکت می­ داد  و شرکت در کلاس­های وی، در انسان احساس ملالت و خستگی به وجود نمی­ آورد.

بر خلاف برخی از اساتید که در بدو ورود به کلاس شروع به تدریس می­ کرد، ابتدا از حال دوستان و از وضعیت دانش­ پژوهان سوال می­ کرد.

اگر کسی در طول هفته با مسئله تبلیغی جدیدی مواجه شده بود به وی فرصت می­ داد تا در ابتدای کلاس یافته­ هایش را ارایه کند.

در نیمه انتهایی کلاس هم، نظرات همه شاگردان را در مورد موضوع مورد بحث می­ پرسیدند و به همه فرصت ارائه نظر می­داد، در پایان هم خود بحث را جمع کرده و نظرشان را بیان میکرد.

این نوع کلاس ­داری دموکراتیک توقع بچه ­ها و خصوصاً حقیر را افزایش داده بود، وقتی در کلاسی شرکت می­ کردیم که آن استاد به طور یک جانبه از ابتدا تا انتهای کلاس صحبت می­کرد و به ما اجازه تکلم نمی­داد تحمل شرایط پیش آمده برای ما سخت می ­شد و وقتی مجددا در روز دیگری خدمت استاد فرجام فرد می­رسیدم کاملا احساس آرامش می­کردیم و به راحتی درباره چالشی­ترین بحث­ها صحبت و گفتگو می­ کردیم.

جنبه اخلاقی شخصیت استاد هم مثال زدنی بود به شاگردانی که حتی شاید یک سوم سن ایشان عمر کرده بودند با احترام صحبت می­ کرد، برای همه وقت می ­گذاشت از معدود اساتیدی بود که در بین دو کلاس، به طلاب فرصت کافی می­داد تا وقت استراحت وی را هم بگیرند. در نماز جماعت هیچ گاه به عنوان امام جماعت نمی­ ایستاد.

بارها این را دیده بودم و برای من جای تعجب بود، گاهی خودم را جای وی می­گذاشتم و می­گفتم اگر من جای او بودم این کار را نمی­کردم. از همه سن و سال­دار تر بود.

سطح سوادش بسیار بالا و با تجربه حضور در بسیاری از کشورها اما هیچگاه نتوانستیم ایشان را برای ایستادن در محراب جماعت مجاب کنیم، یک بار ایشان من را مجبور به پذیرفتن این مسئولیت کرد.

هر چه تلاش کردم قبول نکنم نشد،پشت سر من همراه با سایر دوستان نماز خواند. آن سال­ها تازه بنده معمم شده بودم و حدودا ۲۷ ساله بودم. از این که وی پشت سر من نماز خواند احساس شرمندگی کردم اما چاره ­ای نبود.

 هیچ بهانه ­ای نتوانستم پیدا کنم. این متانت ­های استاد به همراه مشاوره ­های خصوصی ­اش همه را به خود جذب می­ کرد.

 کم کم بدون این که خودمان بفهمیم او را دوست می­داشتیم. اما باز هم نفهمیده بودیم که عاشقش شده­ ایم. این را بعد از شنیدن خبر رحلت وی متوجه شدم. نظرات دیگر دوستان را هم که جویا شدم همین واقعیت را نشان می ­داد. بعد از نماز صبح روز یکشنبه ۱۰ مرداد ماه بود. باورم نمی ­شد با دست به سر زدم. مبهوت شدم. انگار همین چند روز پیش بود که در تماسی تلفنی از ایشان درباره نوشتن یک مقاله درباره فعالیت­ های تبلیغی مسیحیت سوال کردم

 شاید نیم ساعتی پشت تلفن به من مشاوره داد، گویا اطلاعات تبلیغ مسیحیت را در کف دست خود داشت و از آن برای من می­ گفت. چند سر نخ به من داد و راهنمایی ­ام کرد  که بحمدالله نتایج مطلوبی هم به همراه داشت.

نکته دیگر، تجربیات بین المللی استاد بود این مسئله ­ای بود که به ندرت از آن صحبت می ­کرد. هر چه از وی  سوال می­ کردیم از خودشان چیزی نمی­ گفت.

حتی من چند باری فضولی کردم و به طور صریح به استاد گفتم که از تجربیات خود در تبلیغ بین المللی برای ما بگویند اما هر بار موضوع را عوض می­کرد و از خود چیزی نمی­گفت، اما یک بار یادم هست که راجع به یک مسئله درباره حضور خود در یکی از کنفرانس­ های بین المللی سخن گفت. خاطره­ای جالب و شاید از معدود خاطره­ هایی بود که برای ما درباره تجربه­ های خود به ما می­گفت این هم شاید از لطف خاص خدا بود تا هم ما در جریان قرار بگیریم و هم به آیندگان برسانیم. در یکی از سخنرانی­هایشان که اساتید و فرهیختگان زیادی نیز در آن حضور داشتند، این بحث را مطرح کرد که بزرگی فرموده است که هنگام شنیدن سخنان یک فرد به شخصیت او نگاه نکنید بلکه به آن چه که می­گوید توجه کنید. این که نباید برداشت­ های شما از ظاهر یک فرد در تحلیل گفته ­هایش نقش داشته باشد و بدون دقت کافی آن را رد کنید.

 پس از اتمام جلسه چند نفر از مخاطبان به سمت ایشان آمده و پرسیدند که نام آن فیلسوفی که این مطلب را بیان کرده است چیست. منبع این سخن کجاست؟ وقتی وی نام امام علی علیه السلام را به زبان می ­آورد و از شخصیت ایشان برای آنها می­گوید چند نفر مسلمان می ­شوند.  استاد این گونه بود. در کنار آن مرحوم می­نشستی لذت می ­بردی. 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 9 =