کد خبر: 22132
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۲
17.avif

به طور طبیعی آرزوی هر پدری است که بتواند با صبر، شکیبایی، مهربانی، دوستی، وقت گذاری و احترام بتواند به وظایف خود در قبال فرزندانش عمل کند. در این راستا؛ ابراز محبت را به فرزندان به طور مستمر ادامه دهید، زیرا رفتار مردانه بدون مهربانی، الگوی جنسیتی پدر را بی تاثیر می کند. و اگر خواهان آن هستید که پدر فوق العاده ای برای فرزندانتان باشید، فراموش نکنید که باید بیشتر بدانید و بیشتر عمل کنید.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ به طور طبیعی آرزوی هر پدری است که بتواند با صبر، شکیبایی، مهربانی، دوستی، وقت گذاری و احترام بتواند به وظایف خود در قبال فرزندانش عمل کند. در این راستا؛ ابراز محبت را به فرزندان به طور مستمر ادامه دهید، زیرا رفتار مردانه بدون مهربانی، الگوی جنسیتی پدر را بی تاثیر می کند. و اگر خواهان آن هستید که پدر فوق العاده ای برای فرزندانتان باشید، فراموش نکنید که باید بیشتر بدانید و بیشتر عمل کنید. دانستن نکات زیر در رسیدن به خواسته شما می تواند مفید واقع شود:

۱) حتی قبل از تولد می توانیم به روش های گوناگون با فرزند ارتباط برقرار کنیم: نشان دادن دلبستگی خود به همسر با دادن هدیه(یک شاخه گل، یک لبخند و یا کمک در کار منزل) و به وجود آوردن آرامش لازم در این دوران برای او.
۲) با فرزندانمان با لحن خوب و مودبانه سخن بگوییم.
۳) ابراز محبت را به فرزندان به طور مستمر ادامه دهیم، زیرا رفتار مردانه بدون مهربانی، الگوی جنسیتی پدر را بی تاثیر می کند.
۴) به فرزندمان احترام بگذاریم و از تحقیر شخصیت و انتقاد نابجا بپرهیزیم.
۵) با ایجاد رابطه ای دوستانه زمینه انس با فرزند را هموار سازیم تا بتواند به راحتی حرف دلش را به ما بگوید.
۶) وقتی با فرزندمان تنها هستیم با او همبازی شویم و یا ورزش کنیم.
۷) شرایطی را به وجود بیاوریم تا فرزندمان بتواند نقاط قوت خود را نشان دهد.
۸) برای شناخت بهتر فرزندمان، به ویژه در هفت سال دوم، سعی کنیم نقش مربی ورزش او را داشته باشیم و رشته ورزشی اش را طبق خواست و توانمندی های خودش انتخاب کند.
۹) گاهی فرزندانمان به تایید رفتارهای خود از طرف پدر سخت نیازمندند.
۱۰) برای فرزندمان وقت بگذاریم تا تکریم و احساس با ارزش بودن را در او تقویت کنیم.
۱۱) از رفتارهای نادرست او چشم پوشی نکنیم و با توجه به شرایط روحی و روانی، زمانی و مکانی، او را از کار نادرستش آگاه کنیم.
۱۲) در هنگام تصمیم گیری در امور مربوط به فرزندان با آنان مشورت کنیم.
۱۳) با تشکیل جلسات خانوادگی و شرکت دادن همه اعضا» خانواده درتصمیم گیری های زندگی به رشد اعتماد به نفس فرزندان کمک کنیم.
۱۴) سعی کنیم از ویژگی های فرزندمان اطلاعات و آگاهی های لازم را داشته باشیم.
۱۵) به استعداد و سلیقه های آنان احترام بگذاریم.
۱۶) اوقات بیشتری را در جمع خانواده و فرزندان سپری کنیم.
۱۷) فرزندمان را با مهارت های ارتباطی و اجتماعی و دوست یابی آشنا کنیم.
۱۸) به تحصیل و درس فرزندان اهمیت داده و با شرکت در جلساتی که مدارس تشکیل می دهند به آنها ارزش و اعتبار دهیم.
۱۹) رفتارهای خودمان را اصلاح کنیم تا الگوی مناسبی برای فرزندان باشیم، پدرانی که بین عمل و گفتار شان تفاوت وجود دارد هرگز الگوی خوبی برای آنها نخواهند بود.
۲۰) سعی کنیم گاهی آنها را به مسافرت های خارج از شهر ببریم و از تجارب خود در سفر با فرزندان گفتگو کنیم.
۲۱) در میان اعضای خانواده تبعیض قائل نشویم و گاهی با آنان درد دل کنیم.
۲۲) در انجام بعضی از امور و یا کارهای منزل(نظافت، تعمیرات، ساخت وسایل و...) از فرزندان نیز کمک بگیریم تا احساس مفید و بزرگ بودن در آنها تقویت شود.
۲۳) آنان را با دوران کودکی و نوجوانی خود و سایر افراد مقایسه نکنیم.
۲۴) به موفقیت هایشان احترام بگذاریم و هرچند وقت یک بار آنها را یاد آوری کنیم.
۲۵) در هنگام رفتن به سفرهای طولانی بهتر است از خود نشانه هایی بر جای بگذاریم(عکس، کاست صوتی و یا تصویری و...) در طول سفر از طریق تلفن با فرزندمان صحبت کنیم، در صورت امکان فرزند بزرگ تر را با خود ببریم و در بازگشت از مسافرت سوغات آن ها را فراموش نکنیم.
۲۶) سعی کنیم نقش تربیتی خود را برای فرزندان نوجوان، از یک «مصلح و هدایت کننده» به یک «مشاور» تبدیل کنیم.
۲۷) تلاش کنیم در سنین نوجوانی با فرزندمان همسو شده و همواره در کنار او باشیم.
۲۸) در هنگام نصیحت کردن فرزند نوجوان، ضمن توجه به سخنان او، افکار و احساسات خود را برای او تشریح نماییم.
۲۹) وقتی فرزندمان کار خوبی انجام می دهد احساس خوشحالی خود را به او نشان دهیم و سپس او را در آغوش گرفته و بگوییم که چقدر دوستش داریم.
۳۰) لازم است فرزندان احساس کنند که پدر برای مادرشان احترام زیادی قائل است.
۳۱) برای حفظ ارتباط با فرزند نوجوان خود حداقل یکبار در ماه با او به تنهایی بیرون برویم و تلاش کنیم درباره آنچه در احساس و اندیشه او می گذرد با هم گفتگو کنیم.
۳۲) محیطی صمیمی ایجاد نماییم تا فرزند نوجوان ما بتواند آزادانه احساساتش را بازگو کند.
۳۳) با القا» این حس که در منزل واقعا مورد احترام می باشد در احساس ارزشمند بودن او کمک کنیم.
۳۴) اگر لازم بود از روش تذکر یا توبیخ در فرزندمان استفاده کنیم، تذکر و توبیخ ما باید به گونه ای باشد که فرزندان متوجه شوند «رفتارشان نامناسب و بد است نه خود آنها.»
۳۵) در صورت داشتن مشغله زیاد، سعی کنیم در شبانه روز حداقل نیم ساعت با فرزندمان همراه باشیم، با آنها حرف بزنیم، بگوییم و بخندیم و استراحت و تفریح کنیم.
۳۶) اگر پسر نوجوان داریم، بدانیم که او نیازمند است که اوقاتی را در حریم حمایت و هدایت پدری محبوب، منطقی، استوار و مقتدر سپری کند.
۳۷) به جای انتقاد و تکذیب، از سخنان اطمینان بخش و تایید کننده استفاده نماییم.
۳۸) بین خود و فرزندان به جای رابطه خشک و آمرانه، ارتباط عاطفی توام با گذشت و صبر را حاکم نماییم تا مروت و مردانگی را بیاموزند.
۳۹) سخن ما به عنوان پدر در خانواده موقعی نافذ است که خودمان به آن اعتقاد داشته و عمل نماییم.
۴۰) اقتدار پدری لازمه تربیت کودک و نوجوان است؛ این اقتدار در سایه مهربانی، دوستی و قاطعیت شکل می گیرد نه در برخورد خشن، ناسزاگویی و احتمالا کتک زدن.


حضور مؤثر پدر
من آنگه سر تاجور داشتم که سر در کنار پدر داشتم
در گذشته بی پدری خیلی عادی تر از امروز بود. آن زمان، نبود پدر در کانون خانواده بیشتر به علت مرگ و میر بود، نه جدایی، ترک خانواده یا ازدواج مجدد، در حال حاضر اکثر بچه هایی که پدر ندارند، از سرپرستانی برخوردارند که می توانند بار مسئولیت آنها را، به نیکوترین شیوه، بر دوش کشند اما تاکنون به فکر چه کسی رسیده است که بداند این قبیل اشخاص ترجیح می دهند چنین وظایفی را نپذیرند یا آن را به دیگری واگذار کنند؟
پیامدهای شگفت انگیز یک پژوهش علمی – اجتماعی جدید حکایت از آن دارد که از دست دادن پدر بر اثرعوامل امروزی و اختیاری، مسلماً ناگوارتر از فقدان وی به علت مرگ است. وانگهی کامیابی کودکانی که مادرانشان طلاق گرفته و دوباره شوهر نکرده اند، تقریباً از هر نظر کمتر از کودکانی است که پدرشان مرده و مادرشان بیوه شده است.
یکی از نابسامانی های فرهنگی، این است که مردها بیشتر به ناسازگاری گرایش دارند و این خود سبب می گردد که آنان توجه پدرانه شان را تقریباً از کف بدهند و چه بسا همین امر باعث می شود که بنیان خانواده رو به ضعف بگذارد. از همین روست که در برخی جوامع سفارش اکید بر این است که باید مردها را در برابر فرزندانشان متعهد ساخت و البته در این رهگذر، ازدواج یکی از راهکارهای مهم به شمار می رود.
این روزها پدران همیشه نقش دوم را در تربیت اطفال خانواده به عهده دارند؛ اما چون پرورش فرزندان، وظیفه ای دشوار، پرتنش و بسیار خسته کننده است، پدر و مادر می توانند پشتیبان هم بوده، به یاری یکدیگر بشتابند. آنان قادرند کمبودهای همدیگر را جبران کنند و نیرو و توانایی خویش را فزونی بخشند. بدون تردید حضور مداوم پدر در منزل باعث می شود که مهارت های کلامی و چاره جویی فرزند افزون گشته و به پیشرفت های چشمگیر تحصیلی بینجامد. بر اساس بررسی های انجام گرفته، معلوم شده است که بودن پدر در خانواده از عوامل تعیین کننده پیشرفت دختران در ریاضیات به حساب می آید. در مورد پسران هم نتایج به طرز چشمگیری یکسان است. تحقیقات نشان می دهد که بین حضور پدر در کانون خانواده و توانایی های پسرانشان در درس ریاضی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. مطالعات دیگر، بیان کننده رابطه میان تربیت پدرانه و هوش کلامی پسران است.
شاید این مسئله کمتر به نظرتان رسیده باشد که در تعالیم پدر، نوعی ابراز همدلی و همدردی نهفته است که مورد نیاز هر جامعه منظم و متشکل از اشخاص مطیع قانون، همیار و دلسوزاست. در میان اشخاص تحت بررسی، مهمترین عاملی که در دوران طفولیت سبب تقویت حس همدردی می گردد، نقش پدر در مواظبت از بچه است.
البته هنوز دلیل اصلی این موضوع روشن نشده است و امکان دارد که در کنار هم بودن پدران و فرزندانشان حالتی از همدردی و شفقت پدید آورد و این امر به چگونگی بازی کردن پدران با فرزندان، یا طرز استدلال آنها مرتبط باشد.
همه مزایای عواطف تمام عیار پدرانه، نصیب بچه نمی شود، بلکه پرورش فرزند، پدران را ترغیب می کند تا عادات شخصی خود از قبیل دوراندیشی، همیاری، دوستی، اعتماد و از خود گذشتگی را رشد دهند و تمام این ویژگی ها به منافع اقتصادی منجر می شود. وجود فرزندان در خانواده سبب می گردد که مردان اهمیت الگو و سرمشق مناسب بودن را دریابند.

بچه هایی که جدا از پدران واقعی خود زندگی می کنند
دسته دیگری که از فقدان موجودی به اسم پدر در خانواده رنج می کشند، زنان هستند. بدون تردید، شماری از زنان بی حضور مردان، زندگی خوبی را می گذرانند. در حالی که وجود مردی بد و گمراه در زندگی زن، فاجعه انگیز و مصیبت بار است. به نظر می آید که نبود مرد در زندگی خانوادگی، در ظلم و ستمگری نسبت به کودکان بی تاثیر نیست و عاملی برای خشونت بیشتر نسبت به زن شمرده می شود.
این مسئله تا حدی جنبه ریاضی دارد. هر قدر تعداد مردان مجرد در اجتماع بیشتر شود، رخدادهای خشونت آمیز برای زنان افزایش می یابد.
به منظور تجدید روابط میان پدران و فرزندان، باید دگرگونی هایی را که در چند دهه اخیر صورت گرفته و به فرد گرایی ریشه داری انجامیده است، از بین برد و بار دیگر ازدواج را به عنوان اصل و عرف اجتماعی در جامعه تثبیت کرد. در ضمن دست به اقدامات مفید هم می توان زد. برای مثال کارگزاران به متأهل ها بیش از مجردها مرخصی بدهند و نیز ساعات کاری آنان را متغیر سازند. همچنین بزرگان دینی می توانند با مقاومت در برابر وسوسه های نفسانی افراد که با از بین بردن " روابط صحیح و متعهدانه " سدی رویاروی ازدواج ایجاد می کند، زمینه های اخلاقی را که در فرهنگ طلاق و تجرد موجود است، اصلاح و ازدواج را توصیه و تجویز کنند.
همین طور مشاوران ازدواج و تشکیل زندگی مشترک می توانند کار را با تعصب و سوگیری در جهت حمایت از ازدواج آغاز کنند و بر نیازهای خانواده یا حداقل احتیاجات مراجعه کننده تأکید ورزند. از تمام این ها گذشته، باید برای زن و شوهرهایی که صاحب فرزند هستند دوره انتظار بیشتری برای طلاق تعیین گردد و مشاوره در مورد ازدواج، اجباری شود.
چنانچه بخواهیم در اجتماعی با معیارهای انسانی زندگی کرده و پیشرفت کنیم، باید تمام موانعی را که سبب جدایی پدران از خانواده هایشان می گردد، از میان برداریم و بدانیم که برای ما هیچ چیز مهمتر از این موضوع نیست.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =

آخرین‌ها