به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ حالا که گواهینامه موتورسیکلت برای زنان رسمیت یافته، خیابانهای ایران به صحنه تجربهای تازه تبدیل شده و این تحقق مطالبهای است که سالها در میان خواستههای نادیدهمانده باقی مانده بود. امروز آن مطالبه رنگ واقعیت گرفته و آرامآرام به بخشی از زندگی روزمره اضافه میشود، تجربهای که برای بسیاری بیش از یک امکان حملونقل، معنای انتخاب و حضور اجتماعی دارد.
مدتی است که زنان ایران تجربههای نو در عرصه مطالبهگری را آغاز کردهاند گامهایی که نه فقط شکل جدیدی از مشارکت اجتماعی را نشان میدهد، بلکه به نمادی از تلاش برای دستیابی به استقلال فردی تبدیل شده است. درخواست برای دریافت گواهینامه موتورسیکلت، پس از سالها در دسترس نبودن، حالا به نوعی به مطالبه جمعی تبدیل شده که مسیر تازهای در عرصه حقوق شهروندی باز کرده است.
پیگیریهای مستمر و طرح مطالبات از سوی زنان، سرانجام قانون صدور گواهینامه موتور را برای آنها به مرحله اجرا رساند و خواستهای اجتماعی را به مطالبهای قانونی بدل کرد. این تغییر، فرصتی ملموس در اختیار زنان قرار داده تا حضور خود در فضاهای عمومی را با اعتماد به نفس بیشتری تجربه کنند و استقلالشان را به شکل عینی و قابل مشاهده نشان دهند.
اما این مسیر تنها به امضا و تصویب یک آئیننامه ختم نشد. در خیابانها و شبکههای اجتماعی، روایتهای شخصی زنان از تجربههای نخستین موتورسواری، بازتاب گستردهای پیدا کرد.
این اتفاق کوچک، صدای یک مطالبه دیرهنگام را بلند میکند: حق تجربه کامل زندگی روزمره و مشارکت آزادانه در عرصههای مختلف جامعه، بدون مانع و محدودیت، چون استفاده از این وسیله نقلیه گامی است به سمت تجربهای برابرتر و فرصتی برای نشان دادن نقش فعال زنان در زندگی شهری و اجتماعی.
تغییری که شاهد آن هستیم اگر فراتر از مجوز قانونی در نظر بگیریم فرصتی است برای بازتعریف حضور زنان در عرصه عمومی و آزمودن ظرفیتهای تازه در زندگی روزمره. سالها، محدودیتهای قانونی و عرفی برخی تجربهها را برای زنان دشوار کرده بود، اما امروز زنان امکان دارند مرزهای تجربه شخصی و اجتماعی خود را گسترش دهند و نشان دهند که حضور فعال و مستقل در فضاهای شهری نه تنها ممکن، بلکه طبیعی است.
از دیدگاه حقوقی، این یک تغییر بزرگ اجتماعی است؛ تغییر در آئیننامهای که سالها نیمی از جمعیت کشور را از حقی ساده محروم کرده بود. اما از دیدگاه اجتماعی، این تصمیم چیزی فراتر از یک بند قانونی است. رانندگی زنان میتواند به معنای دسترسی بیشتر به فرصتهای اجتماعی، استقلال در رفتوآمد و… باشد.
اما آن چیزی که در این میان مطرح است، این پرسش است: آیا این تغییر صرفاً یک «مجوز» است، یا آغازگر تغییری اجتماعی عمیقتر؟
بدون اغراق، زنان امروز در ایران سهم چشمگیری از آموزش عالی دارند؛ بسیاری از رشتههای دانشگاهی با اکثریت دانشجویان زن اداره میشوند. حتی در بازار کار نیز حضور پررنگی دارند؛ از مشاغل خدماتی گرفته تا تخصصهای پزشکی و مهندسی. در کنار این، بار مسئولیتهای خانوادگی عمدتاً بر دوش آنان است. در چنین شرایطی، رانندگی نه امتیازی خارقالعاده و متفاوت، بلکه ضرورتی انکارناپذیر است.
اما آنچه بهتازگی در قالب قانون آمده، امتیازی تازه است یا صرفاً تأیید همان حقی که همواره در بطن جامعه وجود داشته است؟ تأخیر در رسمیتیافتن آن، بیش از هر چیز حکایت از مسیر تدریجی دارد که برخی واقعیتهای اجتماعی برای ورود به عرصه قانون طی میکنند.
با وجود اهمیت این تغییر قانونی، تأخیر طولانی در تصویب و اجرای آن نشان میدهد که فرآیندهای قانونی و تصمیمگیری در تطبیق با نیازهای واقعی جامعه گاهی به کندی پیش میرود و به مرحله عمل میرسد. تجربه نشان میدهد که وقتی نیمی از جمعیت کشور از حقوقی ساده محروم میمانند، اثرگذاری قوانین به تنهایی کافی نیست و لازم است سازوکارهای اجرایی سریعتر و هماهنگتر با واقعیتهای اجتماعی طراحی شوند. این فاصله میان قانون و عمل، فرصتی برای بازنگری در روندهای تصمیمگیری و بهبود هماهنگی میان دستگاههای مسئول فراهم میکند تا حقوق مدنی زنان نه تنها در کاغذ، بلکه در زندگی روزمره آنها ملموس و واقعی شود.
رانندگی زنان، به ظاهر شاید تغییر کوچکی در بطن جامعه باشد که حالا یک گواهینامه بگیرند و چند ساعت آموزش رانندگی و حضور در خیابانهای شهر را تجربه کنند اما در عمل، همین تغییر کوچک میتواند پیامدهای گستردهای داشته باشد. با این حال، مسیر تازه بدون مانع نخواهد بود. تجربه کشورهای دیگر نشان داده است که هر تغییر قانونی برای تثبیت اجتماعی، نیازمند زمان و فرهنگسازی است. زنان موتورسواری که این روزها در خیابانهای ایران دیده میشوند، گاهی با نگاههای متعجب، گاهی با تشویق و حتی گاهی با تمسخر مواجه میشوند. این واکنشهای دوگانه، گواه همان چالشی است که نشان میدهد تغییر ذهنیت عمومی، شاید دشوارتر از تغییر قوانین خواهد بود.
همانطور که در هر تغییر اجتماعی دیده میشود، این تصمیم هم با دو نگاه متضاد مواجه است: موافقان معتقدند این قانون نشانهای از حرکت جامعه به سمت عدالت بیشتر است؛ گامی کوچک اما مهم در رفع تبعیض. اما منتقدان میگویند که قانون به تنهایی کافی نیست. اگر ذهنیتها تغییر نکند، زنان راننده همچنان با محدودیتها و فشارهای اجتماعی روبهرو خواهند شد. این دوگانگی نشان میدهد که مسئله تنها در سطح یک برگه گواهینامه حل نمیشود؛ بلکه به هنجارهای اجتماعی و فرهنگی گره خورده است.
تصویب قانون رانندگی زنان را میتوان هم بهعنوان یک تغییر حقوقی در نظر گرفت و هم بهعنوان نشانهای از روندی گستردهتر در جامعه. شاید واقعیت میان این دو معنا باشد.
قانونی شدن رانندگی موتورسیکلت برای زنان در ایران، میتواند بازتابی از توجه تازه به واقعیتهایی باشد که پیشتر کمتر به چشم میآمدند و اکنون بهتدریج جای خود را در جامعه باز میکنند