image-20250906154528-1.png

اخیراً حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، با بیان اینکه برخی از رشته‌های علوم انسانی «باید تعطیل شوند» زیرا «به درد قرن نوزدهم و بیستم می‌خورند»، جنجال‌آفرینی کرده است. این اظهارات که علوم انسانی را فاقد کارایی لازم دانسته و آن را منشأ «ناامیدی و یأس» استادان و دانشجویان می‌داند، نگاهی سطحی، غیرتخصصی و ایدئولوژیک به ماهیت پویای علم دارد و بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، از سوء مدیریت ساختاری در سپردن امور به دست غیرمتخصصان نشأت می‌گیرد.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ مجید کافی*/// اخیراً جناب آقای خسروپناه، دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص علوم انسانی و علوم اجتماعی فرمایشی بیان کرده‌اند که جای بسی تأمل و نقد دارد. به گفته ایشان «بعضی از رشته‌ها باید تعطیل بشود، بعضی از رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی به درد قرن نوزدهم و بیستم میلادی می‌خورد، الان در این دهه‌های اخیر کارایی خود را از دست داده است» و اظهار داشته‌اند که «این رشته‌ها نه تنها مسأله و مشکلی را از جامعۀ علمی و فرهنگی ما حل نمی‌کند بلکه باعث ناامیدی و یأس استادان و دانشجویان مقاطع مختلف این رشته‌ها نیز می‌شود».

دلیل این سرخوردگی و یأس، نکاتی است که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

۱. هیچ علمی در جهان سوم و بین‌الاذهان در تاریخ علوم، زمان مصرف و پایان ندارد. همۀ علوم در طول زمان به حیات خود ادامه خواهند داد، اگرچه تغییراتی در نظریه‌ها، موضوعات و روش‌های آنها بعضاً دیده می‌شود.
آنچه می‌تواند در زمانی کارآمد و زمانی ناکارآمد در علوم باشد، بود و نبود خود علم نیست بلکه موضوع یا نظریه‌ها و روش‌های آن علم است. طبق آنچه در فلسفۀ علم بیان شده است، نظریه‌ها به دو دلیل در هر علمی به کنار نهاده می‌شوند: نخست اینکه مسائل لاینحل در آن علم افزایش یابد که نظریه‌های موجود نتوانند آنها را حل کنند. دوم اینکه نظریه‌ای جدید ارائه شود که همۀ محسنات نظریه‌های قبلی را داشته باشد و بتواند حداقل یکی از مسائل لاینحل نظریه‌های قبلی را پاسخ دهد. به همین دلیل است که مثلاً نظریه‌های کلاسیک در علم اقتصاد و جامعه‌شناسی قرن ۱۹ و ۲۰ تغییر کرده و نظریه‌های جدید یا پیشرفته جایگزین آنها شده‌اند. اینکه نظریه‌های علوم اجتماعی به کلاسیک، مدرن و پیشرفته معاصر تقسیم می‌شود، حکایت از این دارد که مثلاً نظریه‌های کلاسیک کارایی لازم برای تبیین مسائل جدید را ندارد و علم نیازمند نظریه‌های جدید، کارآمدتر و تبیین‌کننده‌تر است. از این رو نظریه‌های کلاسیک در علم اقتصاد و جامعه‌شناسی به کنار نهاده می‌شود و نظریه‌های جدید جایگزین آنها می‌شود نه آنکه علم اقتصاد یا جامعه‌شناسی به پایان خود برسد.
شایان توجه است که در مقام آموزش دانشجویان در یادگیری نظریه‌ها و تاریخ علم باید نظریه‌هایی که امروزه کارآمد نیستند را نیز یاد بگیرند تا فهم و درکی بهتر از نظریه‌های جدید داشته باشند. همچنین مثل علم کلام قدیم که با افزایش مسائل لاینحل یا شکل‌گیری مسائل جدید، علم کلام جدید جایگزین آن شد، نه به این معنا که کلام قدیم پایان یافت و علم کلام جدید به وجود آمد بلکه به این معنا که موضوعات و مسائل جدید در علم کلام جایگزین موضوعات و مسائل قبلی علم کلام شده است. بنابراین در علم کلام جدید هم موضوعات تغییر کرده و هم روش‌های آن توسعه یافته است وگرنه علم کلام به حیات خود با تغییر موضوعات و روش‌ها ادامه داده است و می‌دهد. مثال دیگر را می‌توان به تغییر در روش در علم جامعه‌شناسی بیان کرد. در دهه‌های اخیر روش علم جامعه‌شناسی که در آن غلبه با روش‌های محاسباتی (کمی) بود، در دوران معاصر به غلبه با روش‌های مصاحباتی (کیفی) تغییر کرده است. بیان اینکه علوم اجتماعی امروزه کارآمد نیست یا به درد نمی‌خورد و مربوط به دو قرن گذشته است، اظهاری غیرتخصصی، ذوقی و ایدئولوژیک است.

۲. مشکل علوم اجتماعی در ایران پیش از انقلاب این بود که مقدرات آن به دست مهندسان و عالمان فن‌آوری و تکنولوژی بود. این بلیه پس از انقلاب افزون شد و علاوه بر مهندسان، مقدرات علوم اجتماعی به دست حوزویان ناآشنا به علوم انسانی و اجتماعی نیز افتاد. البته در بین حوزویان کسانی هستند که در فلسفه علوم اجتماعی یا یکی از رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی تحصیل کرده (نه خودخوانده) باشند. عدم آشنایی به علوم انسانی و اجتماعی و فلسفه این علوم باعث ایجاد تلقی عدم کارآمدی و بعضاً اظهارنظرهای غیرتخصصی و ایدئولوژیک در خصوص این علوم می‌شود. برای نمونه می‌توان به این پدیدۀ اجتماعی اشاره کرد که سکان معاونت علوم انسانی وزارت علوم (البته اگر بتوان اسم معاونت به آن داد) در چند دوره‌ای که تأسیس شده است، یا به دست تحصیل‌کردگان رشتۀ معارف اسلامی سپرده شده است. یا ریاست پژوهشگاه حوزه و دانشگاه غیر از یک مورد بقیه مسئولان آن از رشته‌هایی بوده‌اند که نه فلسفه علوم اجتماعی را به خوبی می‌شناختند و نه تحصیلاتی در یکی از علوم انسانی و اجتماعی داشته‌اند و این مشت نمونه خروار است و تو خود بخوان حدیث مفصل.

۳. استمرار مسألۀ قبل، وضع افراد غیرمتخصص در رشته، موضوع و مسائل فرهنگی به دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی است، مقدرات امور فرهنگی کشور در سالیانی متمادی به افرادی سپرده شده که یا مهندس، دامپزشک، علوم قرآنی، معارف اسلامی است و به گفته بعضی از آنها صرفاً مطالعاتی در زمینۀ فرهنگ داشته‌اند. علوم قرآنی و معارف اسلامی را همان مباحث و موضوعات فرهنگی می‌دانند و علوم فرهنگی چیزی غیر از علوم و معارف قرآنی نیست. افزون بر اینکه بعضاً دبیران شورای انقلاب فرهنگی غیرمتخصص بوده‌اند، اظهارنظرهای غیرتخصصی و غیرکارشناسانه و بعضاً ایدئولوژیک نیز از آنان یا از مدیران و مجریان امور فرهنگی در دستگاه‌های فرهنگی ذی‌ربط، مزید بر علت شده است تا علوم انسانی و علوم اجتماعی در ایران اسلامی بعضاً ناکارآمد و گاهی معضل و مشکل کشور و دانشگاه تلقی شود. اما این ناکارآمدی از این علوم نیست بلکه از مسئولان و مدیران اجرایی است که سبب بروز این تلقی شده است. دلیل این مسأله این است در دوره‌هایی که امور انسانی، اجتماعی و فرهنگی به اهل فن آن سپرده شده، کارآمدی این علوم به طور محسوسی مشاهده شده است.

۴. یک مسألۀ دیگر علوم انسانی و علوم اجتماعی در جامعۀ ما این است که بعضاً نگاه ایدئولوژیک به آن می‌شود و بر اساس آن اظهار می‌شود که این علوم از کارآمدی لازم برخوردار نیست. افزون بر نگاه ایدئولوژیک، اعمال سلیقه و نظر از سوی مدیران و مجریان دستگاه‌ها سبب می‌شود، توصیه‌های عالمان علوم انسانی و اجتماعی اجرا نشود و در نتیجه، نتایج مورد نظر از مطالعات و تحقیقات محقق نگردد، مشکلی که در علوم فنی، پایه و پزشکی یا اصلاً وجود ندارد یا بسیار کمتر وجود دارد. در موضوعات انسانی، اجتماعی و فرهنگی همه خود را صاحب‌نظر می‌دانند و ایدئولوژی، تمایلات و سلیقۀ خود را در اجرای آن دخالت می‌دهند که اگر نتایج و توصیه‌های علوم انسانی و اجتماعی از این آسیب‌ها دور شوند قطعاً کارآمدی آنها در جامعه نیز مشاهده می‌شود. به طور مثال می‌توان به این مورد اشاره کرد که اخیراً مطلبی تحت عنوان «از انسجام اجتماعی تا سرمایه‌ی اجتماعی»، راهکارهایی در تبدیل انسجام اجتماعی پس از جنگ ۲۲ روزۀ اسرائیل جنایتکار منتشر کردم که در آن قریب ۳۰ راهکار ارائه شده است. برای تست علوم اجتماعی در ایران هم که شده، بیایید یک تلاش جمعی در راستای تحقق این راهکارها انجام دهیم، اگر باعث افزایش سرمایه‌ی اجتماعی نشد، حق با کسانی است که تاریخ این علوم را پایان یافته یا علوم انسانی و اجتماعی را در ایران ناکارآمد می‌دانند.

* عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 6 =

آخرین‌ها