به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ مدلی به نام چتجیپیتی که به شکل مکالمهای با کاربر تعامل میکند. در همان لحظه معرفی نیز روشن بود که این ابزار تنها یک دستاورد فنی محدود نیست، اما کمتر کسی میتوانست پیشبینی کند که در مدت سه سال، چتجیپیتی به موتور محرکی برای یک دگرگونی گسترده در زیست بوم فناوری و اقتصاد جهانی تبدیل شود.
تحولاتی که از آن زمان آغاز شد علاوه بر جابهجا کردن مرزهای رقابت میان بزرگترین شرکتهای فناوری، ساختار جریان سرمایه، الگوهای مصرف محتوای دیجیتال و تصور نسلهای مختلف از آینده شغلی را نیز دگرگون ساخت. امروز بسیاری از تحلیلگران از جهانی سخن میگویند که به تعبیر آنها جهان ساخته شده توسط چتجیپیتی است و در آن عدم قطعیت، شتاب تغییر و پیشبینیناپذیری آینده نه یک وضعیت موقت، بلکه یک قاعده پایدار تلقی میشود.
چتجیپیتی به مثابه نقطه عطف هوش مصنوعی مولد
معرفی چتجیپیتی را میتوان لحظهای دانست که هوش مصنوعی مولد از حاشیه آزمایشگاهها و جامعه محدود متخصصان، وارد متن زندگی روزمره شد. این ابزار در قالب یک گفتوگوی ساده در مرورگر، توانست نوشتن متن، تولید کد، خلاصهسازی، ایده پردازی و دهها کار شناختی دیگر را برای میلیونها کاربر در سراسر جهان در دسترس قرار دهد. استمرار صدرنشینی اپلیکیشن چتجیپیتی در فهرست محبوبترین برنامههای رایگان اپ استور نشان میدهد با پدیدهای روبهرو هستیم که تنها یک موج مقطعی یا یک ترند زودگذر نبوده است، بلکه بخشی از زیست دیجیتال کاربران محسوب میشود.
تغییرات پس از عرضه این ابزار فناورانه، صرفاً در سطح تجربه کاربر باقی نماند. ظهور چتجیپیتی بهسرعت به جرقهای برای شکلگیری سیل محصولات مبتنی بر هوش مصنوعی مولد در حوزههای گوناگون تبدیل شد. از ابزارهای مشابه مبتنی بر مکالمه گرفته تا سامانههای تولید تصویر، ویدئو و صدا، همه تحت تأثیر این نقطه آغاز، وارد فاز جدیدی از رقابت شدند. همچنین بسیاری از شرکتها ناگزیر گشتند در پاسخ به این تحول، استراتژیهای خود را بازنویسی کنند، زیرساختهای رایانشی گستردهتری فراهم آورند و واحدهای جدیدی برای هوش مصنوعی مولد ایجاد نمایند.
قدرت گیری یک بازیگر خصوصی در مقیاس دولتها
یکی از مهمترین پیامدهای ظهور چتجیپیتی، برجسته شدن قدرت یک شرکت خصوصی در سطحی است که برخی تحلیلگران آن را فراتر از نفوذ بسیاری از دولتها توصیف کردهاند. این ادعا بر یک واقعیت مهم تکیه دارد: طراحی و استقرار چنین مدلهایی به تدریج در حال بازطراحی مناسبات قدرت در عرصه ژئوپلیتیک داده و اقتصاد دیجیتال است. زمانی که سامانهای مانند چتجیپیتی به ابزار کار میلیونها فرد و هزاران بنگاه اقتصادی تبدیل میشود، شرکتی که آن را اداره میکند ناخواسته به گرهای در شبکه قدرت جهانی بدل میگردد.
به همین دلیل است که برخی تحلیلگران معتقدند تصمیمهای راهبردی شرکتهای پیشرو در هوش مصنوعی، از جمله چگونگی آموزش مدلها، نحوه مالکیت دادهها، شیوه کنترل مخاطرات و سازوکارهای حاکمیت شرکتی آنها، عملاً بر سرنوشت اقتصاد جهانی و جوامع اثر میگذارد. از این منظر، سه سالگی چتجیپیتی فقط سالگرد عرضه یک محصول فناورانه نیست، بلکه مرحلهای در روند شکلگیری نوعی حاکمیت پلتفرمی محسوب میشود که رفته رفته در کنار حاکمیت دولتها نشسته و به صورت مستقیم و غیرمستقیم، در حال بازآرایی قواعد بازی در عرصه جهانی است.
جهان بر لبه تردید: اضطراب شغلی و نگرانی نسلی
چتجیپیتی و همتایان آن، در عین حال که امید به افزایش بهرهوری و خلق فرصتهای تازه را افزایش دادهاند، سطحی بیسابقه از اضطراب شغلی را نیز در میان نسلهای مختلف برانگیختهاند. تحلیلهایی که درباره جهان ساخته شده توسط چتجیپیتی نگاشته میشود، از وضعیتی سخن میگوید که در آن، آینده بازار کار بیش از هر زمان دیگر با واژههایی مانند بیثباتی، گذرا بودن مهارتها و تغییر مداوم توصیف میشود.
نسلهای جوان که اکنون در آستانه ورود به بازار کار هستند، به صورت مکرر میشنوند که مسیرهای شغلی سنتی دیگر قابل اتکا نیستند و مهارتهایی که امروز آموخته میشوند ممکن است در چند سال آینده کارکرد خود را از دست بدهند. هم زمان، نسلهای میانسال و بالاتر نیز با این هشدار روبهرو هستند که مهارتهای آموخته شده آنها در طول دهههای گذشته، در برابر موج هوش مصنوعی جذابیت خود را از دست بدهد. این احساس تردید و ناامنی جمعی، بخشی از همان وضعیت جدیدی است که به سه سال اخیر نسبت داده میشود.
در این میان، گروهی از بازیگران فعال در بازار و سرمایهگذاران در موقعیتی دوگانه قرارگرفتهاند. آنها از یک سو در نقش حامیان و مشتاقان آینده هوش مصنوعی ظاهر میشوند و از فرصتهای اقتصادی آن سخن میگویند و از سوی دیگر خود نیز منتظر هستند تا ببینند افق واقعی این فناوری تا کجاست و کدام بخش از سرمایهگذاریهای امروز، در عمل به بازدهی پایدار منجر میشود.
بازتاب سهساله توسعه هوش مصنوعی مولد در بازار سهام
تحولات بازار سهام در سه سال گذشته نشان میدهد که چتجیپیتی فقط یک پدیده فناورانه یا فرهنگی نبوده و به موتور محرک یک موج سرمایهگذاری گسترده نیز تبدیل شده است. گزارشهای تحلیلی حاکی از آن است که شرکت انویدیا، به عنوان یکی از اصلیترین تأمینکنندگان تراشههای پرقدرت مورد نیاز برای آموزش و اجرای مدلهای هوش مصنوعی، از زمان عرضه چتجیپیتی تاکنون افزایش ارزشی نزدیک به ۹۷۹ درصد را تجربه کرده است. این رشد خیرهکننده فقط یک داستان موفقیت فردی نیست، بلکه نمادی از تب هوش مصنوعی محسوب میشود که در مقیاس جهانی بر بخش بزرگی از بازار سرمایه سایه انداخته است.
از سوی دیگر، سایر شرکتهای بزرگ فناوری نیز از این موج منتفع شدهاند. هفت شرکت ارزشمند شاخص «S&P ۵۰۰»، یعنی انویدیا، مایکروسافت، اپل، آلفابت، آمازون، متا و برودکام، اکنون هر یک به نوعی با داستان هوش مصنوعی و آینده آن گره خوردهاند. رشد ارزش سهام این هفت بازیگر بخش قابل توجهی از افزایش ۶۴ درصدی این شاخص را پس از عرضه چتجیپیتی توضیح میدهد و در عمل باعث شده است که وزن آنها در کل شاخص به حدود ۳۵ درصد برسد، در حالی که سه سال پیش این سهم در حدود بیست درصد بود.
به عقیده کارشناسان، بازار سهام آمریکا بیش از گذشته به چند شرکت بزرگ متکی شده و سرنوشت شاخصهای اصلی به عملکرد همین تعداد محدود از غولهای فناوری گره خورده است. این تمرکز، از یک سو بیانگر اعتماد سرمایهگذاران به نقش محوری فناوری در آینده اقتصاد است و از سوی دیگر، نگرانیهایی را درباره شکنندگی احتمالی بازار و حساسیت آن به نوسان در عملکرد همین چند شرکت برانگیخته است.
حباب، مانیا یا تحول ساختاری؟
با وجود رشد خیرهکننده ارزش بازار شرکتهای فعال در حوزه هوش مصنوعی، بسیاری از مدیران ارشد و فعالان این حوزه نیز خود اذعان کردهاند که بخشی از آنچه امروز میبینیم میتواند ویژگیهای یک حباب یا دست کم یک وضعیت هیجانی را داشته باشد. این وضعیت یادآور روزهای اوج رونق اینترنت در دهه نود میلادی است که در آن، ارزشگذاری بسیاری از شرکتها بیش از آنکه متکی بر عملکرد واقعی باشد، بر مبنای انتظارات اغراق شده از آینده صورت میگرفت.
در فضای امروز هوش مصنوعی نیز این گزاره بارها تکرار شده است که برخی بازیگران در نهایت زیانهای سنگینی را متحمل خواهند شد. این واقعیت که مدیران ارشد شرکتهای کلیدی در منظومه هوش مصنوعی، در عین دفاع از تحول آفرینی فناوری، نسبت به خطر حباب و زیان سرمایهگذاران هشدار میدهند، خود نشانهای از پیچیدگی وضعیت کنونی محسوب میشود. به بیان دیگر، حتی خوشبینترین طرفداران آینده هوش مصنوعی نیز میپذیرند که مسیر تا رسیدن به یک تعادل پایدار، میتواند با نوسانهای شدید همراه باشد.
در کنار این هشدارها، نگاه دیگری نیز وجود دارد که وضعیت کنونی را هرچند شبیه به حباب توصیف میکند، اما در عین حال بر این نکته تأکید دارد که همانند تجربه اینترنت، در افق بلندمدت، هوش مصنوعی اقتصاد را دگرگون خواهد کرد و ارزش افزودهای عظیم در نتیجه این تحول خلق میشود. بر اساس این نگاه، پرسش اصلی این است که کدام شرکتها میتوانند پس از فروکش کردن تب اولیه، جایگاه خود را در نظم اقتصادی جدید تثبیت کنند؟
سه سال آینده: آزمون واقعیت برای وعدههای هوش مصنوعی
اگر سه سال نخست حیات چتجیپیتی را دوره شتاب گیری، غافلگیری و شکلگیری انتظارات بدانیم، میتوان گفت سه سال پیش رو دوران آزمون واقعیت است. در این دوره، جهان به تدریج روشنتر خواهد دید که کدام وعدهها درباره بهرهوری، رشد اقتصادی و خلق مشاغل جدید تا چه اندازه تحقق مییابند و در مقابل، کدام نگرانیها درباره حذف مشاغل، تعمیق نابرابری و تمرکز قدرت دیجیتال تا چه حد واقعی هستند.
برای سیاست گذاران، این مقطع به معنای ضرورت بازاندیشی در نظامهای آموزشی، بازار کار، تنظیم گری داده و حاکمیت هوش مصنوعی است. از سوی دیگر، برای بنگاههای اقتصادی و کسبوکارها، سه سال آینده مرحله غربالگری میان پروژههای نمایشی و کاربردهای واقعی است تا مشخص شود کدام سرمایهگذاریها میتواند به صرفه جویی، نوآوری و مزیت رقابتی پایدار منجر شوند. همچنین، برای شهروندان نیز این دوره، زمانی است که باید میان استفاده فرصت آفرین از ابزارهای جدید و مراقبت از حقوق، حریم خصوصی و امنیت شغلی خود تعادلی آگاهانه برقرار کنند.
به این ترتیب، میتوان نتیجه گرفت که سه سالگی چتجیپیتی صرفاً یک نقطه زمانی نمادین نیست، بلکه لحظهای است برای بازنگری جمعی در این پرسش که جهان ساخته شده توسط این دسته از سامانههای هوش مصنوعی، به کدام سو حرکت میکنند و چگونه میتوان با سیاستگذاری سنجیده، سرمایهگذاری هوشمند و ارتقای سواد عمومی، از فرصتهای آن بهره گرفت و مخاطراتش را مهار کرد.