کد خبر: 20983
تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۳:۲۹
27.jpg

مردی۵۰ساله و بازنشسته ام. همسرم هر روز داماد و عروس و نوه ها را در خانه مان جمع وکلی بریز و بپاش می کند. هم مخارج سنگین است و هم بعد سی سال کار که نیاز به آرامش دارم از سر و صدای آن هاخسته شده ام. همسرم اصلا این موضوع را درک نمی کند. تصمیم به ترک خانه گرفته ام. راهنمایی ام کنید.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ بازنشسته ام و از مهمانی های هر روز همسرم خسته ام
مردی۵۰ساله و بازنشسته ام. همسرم هر روز داماد و عروس و نوه ها را در خانه مان جمع وکلی بریز و بپاش می کند. هم مخارج سنگین است و هم بعد سی سال کار که نیاز به آرامش دارم از سر و صدای آن هاخسته شده ام. همسرم اصلا این موضوع را درک نمی کند. تصمیم به ترک خانه گرفته ام. راهنمایی ام کنید.

به نظر می رسد جمع شدن و دعوت داماد و عروس و نوه ها همه روزه نباشد ولی به هر حال آنقدر زیاد است که آسایش و آرامش شما به هم خورده است و شما حق دارید که ناراحت و مخالف این برنامه باشید.
از طرف دیگر لازم است که شما، همسرتان و عروس، داماد، نوه ها، پسرها و دخترها مواقعی دور هم باشید، اما شاید همسرتان به ناحق و بیش از حد نسبت به فرزندانش احساس دین می کند و بی دلیل فکر می کند فرزندانش از او انتظار دارند که دعوتشان کند و یا شاید همسرتان با این کار می خواهد به احساس احترام و ارزشمندی برسد. به هر حال برای جلوگیری از این افراط کاری در درجه اول باید همسرتان متوجه شود که چه انگیزه ای برای این کاردارد و از این کار چه چیزهایی را به دست می آورد.
اما درباره شما باید گفت که مسلما ترک خانه راه درستی نیست و یک جور فرار کردن از مسئله است. پیشنهادی که دارم این است که باهمسرتان قراری درباره این موضوع بگذارید به این صورت که دفعات محدود و مشخص مثلا یک یا دو روز در هفته (شاید کمتر یا بیشتر) این مهمانی ها برقرار شود. این قرارداد را می توان نوشت و یا در حضور افراد شاهد مطرح کرد. در صورتی که این قرار بین شما و همسرتان برقرار شود، هم همسرتان به خواسته اش رسیده است، هم این موضوع برای شما قابل پیش بینی خواهد بود و رنجیده نمی شوید و هم همانطور که گفتم نیاز خانواده به دور هم بودن برآورده می شود. ضمنا یک حد وسطی هم بین نظر شما و همسرتان در نظر گرفته شده است.


زنم شلخته است می خواهم ازدواج مجدد کنم
مردی۴۲ساله و کارمند هستم در سال۱۳۶۹ ازدواج کردم، خانم من نیز۴۲ساله با سطح سواد ابتدایی است. خانه و وسیله نقلیه و تمام امکانات رفاهی زندگی را فراهم کردم، در این مدت شلختگی وبی توجهی وی به امور زندگی و بد دلی و تند خویی اش را تحمل کردم باتوجه به بزرگ شدن بچه ها نگران آن ها هستم. در ضمن تصمیم به ازدواج مجدد دارم.

مشاور:
مشکلات زندگی مشترک از جمله مسائل بسیار مهم زندگی است که نیاز است مورد توجه قرار بگیرد و حل شود. حدود ۲۲ سال زندگی مشترک زمان مناسبی است برای این که زوجین یکدیگر را همان طور که هستند بپذیرند. در سوال تان اشاره کرده اید که در مدت زندگی زناشویی با شلختگی همسر و بی توجهی او به امور منزل مواجه بوده اید. به نظر می رسد بعد از سپری شدن دو دهه از زندگی زناشویی یافتن دلیل این مشکل در همسرتان کار دشواری نباشد. آیا این مشکل از ابتدا به همین شدت بوده است؟ یا به مرور زمان شدت پیدا کرده؟ اگر این ویژگی از ابتدا وجود داشته است به این نتیجه می رسیم که نگاه همسر شما به نظم و انجام امور خانه با شما متفاوت است. این تفاوت شماست و تفاهم به معنای پذیرش تفاوت ها و احترام گذاشتن به آن هاست. اگر همسر شما در خانواده ای زندگی کرده که نظم به همین شکلی بوده که اکنون در خانه شما است پس تقاضای شما از او خواستن چیزی است که در خزانه رفتاری اش ندارد. بنابراین شما نیاز دارید در همسرتان رفتار جدیدی (نظم به شکلی که مد نظرتان است) ایجاد شود. ایجاد رفتار جدید و یادگیری مستلزم توجه و تشویق یادگیرنده است و انتقاد و عیب جویی، یادگیرنده را از فضای یادگیری رفتار جدید دور می کند و بیشتر در او احساس ناتوانی و بی کفایتی ایجاد می کند. اگر بی نظمی در همسرتان از ابتدا به این شکل وجود نداشته است باید در پی یافتن دلیل این بی نظمی باشید. سرد بودن ارتباط عاطفی زن و مرد، نبود فضای دلگرمی و پذیرش می تواند باعث دلسردی همسر و نپرداختن او به امور منزل شود. در واقع او خشم و ناکامی را که در ارتباط عاطفی با شما تجربه می کند به صورت بی توجهی به امور منزل نشان می دهد. حال هر چقدر در غنی کردن ارتباط عاطفی تان تلاش کنید دلگرمی همسرتان به انجام منظم امور منزل بیشتر خواهد شد.

بهبود ارتباط عاطفی شما و همسرتان تاثیر بسیار مثبتی بر فرزندانتان خواهد داشت و آن ها را از آسیب هایی که نگران آن هستید مصون خواهد داشت. دستیابی به آن چه در ارتباط با دیگران دلخواه ماست به واسطه پذیرش فرد مقابل و تشویق و دلگرمی او به تغییر حاصل می شود. انتقاد، عیب جویی، مقایسه و سرزنش کردن، اشتباهات رفتاری شایعی است که متاسفانه زندگی های زناشویی را به شکست می کشاند. برای آشنایی بیشتر با الگوهای رفتاری مخرب و تغییر آن ها مطالعه کتاب "ازدواج بدون شکست" نوشته "ویلیام گلاسر" ترجمه هدی برازنده به شما توصیه می شود. در سوال تان به ازدواج مجدد اشاره کرده اید. از ازدواج مجدد چه هدفی دارید؟ بدیهی است تشکیل زندگی جدید نه تنها مشکلات زندگی زناشویی فعلی شما را برطرف نمی کند بلکه مشکلات را شدیدتر می کند. وقتی رابطه ای دچار اشکال می شود طرفین رابطه در ایجاد اشکال و حل آن سهیم و مسئول هستند. اگر شما سهم خود را در ایجاد مشکلات با همسر کنونی تان نادیده بگیرید و خدانکرده در پی اصلاح نباشید همین مشکلات به شکلی دیگر در زندگی زناشویی بعدی تان هم تکرار خواهد شد.

با رفیق بازی شوهرم چه کنم؟
زنی هستم۳۰ساله ۱۰سال است ازدواج کرده ام همسرم سه بار ورشکست شده است والان با خودروی شخصی اش کار می کند، زیاد با دوست و رفیق در ارتباط است و با همه کسانی که ارتباط دارد، دوست می شود. نگرانم. نمی دانم ادامه دهم یا جداشوم فقط می گوید دوستم دارد و هر کاری می کند به خاطر من و بهتر شدن زندگی مان است.

مشاور:
شاید یکی از مهم ترین مهارت هایی که یک مرد باید در طول زندگی آن را کسب کند، مهارت های شغلی باشد و یکی از دغدغه های همیشگی مردان مدیریت کسب وکار و فراز و نشیب های میزان درآمد و هزینه کرد است. البته زنان شاغل سرپرست خانوار نیز چنین دغدغه هایی دارند. تحقیقات نشان داده که تغییر شغل یکی از پراسترس ترین اتفاقات در زندگی مردان است که به طور طبیعی اثر مستقیم بر دیگر جوانب زندگی آن ها نیز می گذارد روی صحبتم با خانم های محترم است به خصوص جوان ترها. یکی از دلایل اصلی بد خلقی و عصبانیت و زود رنجی آقایان شاغل ریشه در بی مهارتی شغلی و دغدغه هایی دارد که از آن یاد شد. بنابراین مراقب باشید برچسب شخصی به آن نزنید و همسرتان را به خاطر موضوعی کاملا بی ربط آشفته نکنید، اما وظیفه آقایان چیست؟ در دنیای امروز برای انجام هر کاری پیشاپیش طرح و برنامه ای نیاز است. مهارت رانندگی یک خودرو نیاز به ساعت ها آموزش و تجربه دارد. پختن یک غذای خوشمزه نیز نیاز به آموزش وتجربه دارد و... کاملا مشهود است که اصلی ترین مشکل شما زوج محترم وضعیت شغلی همسرتان و به تبع آن بگو و مگو های درآمد وهزینه است و نه اینکه جدا شوید یا نه. معمولا بعید است زنی پس از ۱۰ سال زندگی مشترک و احتمالا وجود فرزند به خاطر تعویض شغل و مسائلی که طرح کردید جدا شود مگر این که موضوعات جدی تری در میان باشد مثل اعتیاد، خیانت مرد، بی توجهی کامل عاطفی و مالی مرد و مسائلی از این قبیل. این که همسر شما سه بار تلاش کرده و شکست خورده و اکنون نیز کار می کند تا به هر ترتیبی مخارج زندگی را تامین کند نشانه میل به زندگی و تلاش ایشان است ولی اینکه به چه دلائلی موفق نبوده امر دیگری است که نیاز به مشاوره شغلی و ایده خوب قبل از عمل دارد و مهارت هایی مثل مدیریت مالی شغل و نه خدای نکرده متهم کردن ایشان به بی لیاقتی و بی توجهی. موضوع دیگری که طرح فرمودید میل به ماجراجویی و تفریح و در اصطلاح رفیق بازی ایشان است که معمولا در بین مردان شایع تر از خانم هاست. این که همسرتان در این کار افراط می کند یا خیر نیاز به بررسی و اظهار نظر یک مشاور دارد. تجربه نشان داده است افزایش سن و درگیری های شغلی و خانوادگی و فرزند، غرق شدن در زندگی توأم با گرمی و اشتیاق این گونه مردان را از افراط وتفریط های مد نظر دور می سازد. تلاش شما بر این باشد تا فضایی گرم و دلپذیر برای خود و او فراهم کنید تا عطش وی مهار شود و به همه اعضای خانواده خوش بگذرد تا این که بخواهید با کنترل و محدود سازی عطش وی را مهار کنید که راه به جایی نخواهد برد و حتی موضوع تشدید نیز خواهد شد.

همسرم دروغ می گوید و پنهان کاری می کند
مردی هستم ٣٥ساله با تحصیلات دیپلم. ١١سال است که ازدواج کرده ام ولی همسرم مدام به من دروغ می گوید و همیشه کارهایش را ازمن پنهان می کند. لطفا راهنمایی ام کنید.

مشاور:
دروغ گویی و پنهان کاری می تواند ریشه های متعدد و دلایل متفاوتی داشته باشد. گاهی افراد برای این که خود را مطابق میل اطرافیان نشان دهند دروغ می گویند. این گونه افراد معمولاً کمتر مورد پذیرش دیگران قرار می گیرند و گاه ناخودآگاه برای دریافت این پذیرش و تایید در رفتارها و انتخاب های خود دست به تحریف واقعیت می زنند. دلیل دیگری که می تواند به دروغ گویی در افراد منجر شود ترس از تنبیه و اجتناب از آن است. به عبارت دیگر وقتی فرد درست یا اشتباه پیامد رفتار خود را تنبیه پیش بینی می کند ممکن است برای دوری از آن به دروغ گفتن و پنهان کردن پناه ببرد. هر چند در برخی موارد این پیش بینی برگرفته از تفسیر اشتباه موقعیت است اما اگر فرد در دوران کودکی برای اشتباهات خود سرزنش و تنبیه شده باشد احتمال دارد نسبت به این رفتار اجتنابی شرطی شده باشد و آن را راه نجات خود از مخمصه بداند. دروغ گویی می تواند از علائم برخی اختلالات روانشناختی نیز باشد. در برخی از انواع اختلالات شخصیت که فرد در آن احساس خودکم بینی عمیقی را تجربه می کند و یا این که زیان و ضرر وارد شده به اطرافیان را برای رسیدن به نفع شخصی اش در نظر نمی گیرد دروغ گویی زیاد دیده می شود. نکته دیگری که حائز اهمیت است این که معمولاً در خانواده هایی که بسته است و اعضای خانواده برای بیان احساسات و نظرات خود چندان آزاد نیستند و یا این که پیش داوری، قضاوت و سرزنش در فضای ارتباطی میان اعضا جریان دارد، گرایش به پنهان کاری و دروغ گویی افزایش می یابد. به طور کلی برای رفع این مشکل در یک رابطه زناشویی ابتدا باید دید همسر ما به چه دلیل در ارتباط با ما این راه را انتخاب می کند!؟ آیا این رفتار در موقعیت های دیگر و یا در ارتباط با افراد دیگر هم اتفاق می افتد؟ آیا این رفتار از ابتدای آشنایی همسران بوده یا مدتی بعد شکل گرفته است؟ در هر صورت می توان گفت دروغگویی به هر دلیلی به سلامت روانی و به تبع آن اجتماعی فرد آسیب می زند و ادامه پیدا کردن این رفتار موجب ضعیف تر شدن و پایین تر آمدن اعتماد به نفس وی می شود. از آن جا که مهم ترین دلیل دروغ گویی احساس ناامنی و پذیرفته نشدن از سوی اطرافیان است، با ایجاد یک فضای امن به دور از سرزنش و توبیخ در رابطه مان می توانیم به تدریج این مشکل را برطرف کنیم.

ضمن این که درباره پیامدهای پنهان کاری و دروغ گویی مانند از بین رفتن اعتماد میان طرفین و به وجود آمدن فاصله عاطفی و کاهش علاقه با همسرمان نیز صحبت کنیم. در مواردی هم که تلاش های ما نتیجه ای در بر نداشت استفاده از کمک های یک مشاور و یادگیری مهارت های ارتباطی گزینه مناسبی است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 11 =

آخرین‌ها