رابطه بین زوجین

گاهی مشکل اختلافات زوج‌ها نه از حرف‌ها، که از واکنش‌های ناخودآگاه سیستم عصبی است. یاد گرفتن آرامش با هم، می‌تواند رابطه‌تان را از نو بسازد.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده، در راهروهای شلوغ دادگاه‌های خانواده، زن و شوهری نشسته‌اند. یکی با نگاه خیره به زمین، یکی با بغضی فروخورده. نه فریادی هست، نه نفرتی آشکار؛ فقط خستگی. وقتی قاضی دلیل طلاق را می‌پرسد، می‌گویند: «به تفاهم نرسیدیم… همدیگر رو نمی‌فهمیدیم»

شاید این روایت برای بسیاری آشنا باشد. واقعیت این است که درصد بالایی از طلاق‌ها نه از خیانت شروع می‌شوند، نه از فقر، نه از خشونت. بلکه از یک چیز مبهم اما عمیق: ناتوانی در درک و آرام‌کردن یکدیگر در لحظات بحرانی. جایی که گفت‌وگو به فریاد می‌رسد، یا سکوت‌ها کش‌دار و سرد می‌شوند، و هیچ‌کدام نمی‌دانند چطور باید از آن لحظه جان سالم به در برد. اما اگر مشکل فقط کلمات اشتباه یا زبان تند نباشد چه؟ اگر ریشه‌ بسیاری از این شکست‌ها، نه در قلب، بلکه در سیستم عصبی ما باشد؛ جایی که مغز به‌جای ارتباط، به «بقا» فکر می‌کند، و رابطه قربانی پاسخ‌های دفاعی بدن می‌شود…

وقتی مغز دنبال بقاست، قلب‌ توانِ همدلی ندارد

وقتی زوجی دچار اختلاف می‌شوند، اولین فرض این است که یا بلد نیستند درست حرف بزنند، یا به‌درد هم نمی‌خورند. اما علم اعصاب رفتاری نظریه متفاوتی دارد. براساس نظریه «پُلی‌واگال» که در سال‌های اخیر در روان‌شناسی رابطه‌محور مورد توجه قرار گرفته، بدن ما به‌طور ناخودآگاه همواره در حال ارزیابی ایمنی یا تهدید در روابط نزدیک است.
این فرآیند که «عصب‌ادراک» (neuroception) نام دارد، با دیدن یا شنیدن کوچک‌ترین نشانه‌های سردی یا فاصله، ما را وارد حالت «بقا» می‌کند؛ حالتی که در آن یا حمله می‌کنیم، یا فرار و یا خاموش می‌شویم. نتیجه؟ قطع ارتباط، گوش‌نکردن به حرف یکدیگر و فرو رفتن در لاک دفاعی.
در این وضعیت، نه مهارت ارتباطی به کار می‌آید، نه منطق و نه حتی نیت خوب. چون وقتی بدن احساس خطر می‌کند، مغز دیگر در وضعیت گفت‌وگو نیست؛ در وضعیت دفاع است.

مهارت هم‌تنظیمی

«هم‌تنظیمی» یا co-regulation یعنی آرام شدن از طریق پیوند با یک انسان دیگر. همان چیزی که نوزاد در آغوش مادر تجربه می‌کند و بزرگ‌سالان در رابطه‌ای امن و همدلانه می‌توانند به آن برگردند؛ اما متأسفانه در سبک‌های فرزندپروری رایج و بسیاری از الگوهای زناشویی، کمتر به آن توجه شده است. ما بیشتر به «تحمل کردن»، «قهر و آشتی» یا «سرکوب احساسات» عادت داریم تا ایجاد امنیت عاطفی. درحالی‌که تحقیقات نشان داده‌اند روابط صمیمی و همدلانه نه‌تنها باعث کاهش هورمون‌های استرس‌زا می‌شوند، بلکه سیستم ایمنی را تقویت می‌کنند، خواب را بهبود می‌دهند و حتی بر سلامت بلندمدت روان تأثیر مثبت دارند.

مهارتی برای قبل از دعوا

«هم‌تنظیمی» چیزی نیست که فقط وسط یک دعوای جدی به کار بیاید. این مهارت باید قبل از تنش‌ها تمرین شود؛ وقتی حال‌تان خوب است و رابطه‌تان آرام.
برای شروع، کافی است با نشانه‌های هشدار در بدن‌تان آشنا شوید. همان لحظه‌هایی که حس می‌کنید دارید به هم می‌ریزید:
نفس‌تان سطحی و کوتاه می‌شود
قفسه سینه‌تان سنگین می‌شود یا گلویتان می‌گیرد
لحن‌تان ناگهان تیز و خشک می‌شود
ذهنتان آشفته می‌شود یا فقط می‌خواهید از موقعیت فرار کنید

در این لحظه‌ها، قبل از اینکه چیزی بگویید یا واکنشی نشان دهید، فقط مکث کنید. این مکث می‌تواند خیلی ساده باشد. مثلاً:
چند ثانیه با هم نفس بکشید
یک کلمه رمز از قبل تعیین‌شده بگویید که یعنی «الان وقفه لازم داریم»
جمله‌ای بگویید مثل «الان مغزم قفل کرده، می‌خوام فقط چند دقیقه آروم بشم»
یا حتی فقط دستش را بگیرید، بی‌هیچ حرفی

همین کارهای کوچک یک پیام مهم می‌فرستد: «من هنوز کنار تو هستم. تو دشمن من نیستی. حتی وسط این اختلاف، هنوز می‌خوام به رابطه‌مون وفادار بمونم.»

دلبستگی ناایمن در خانه

برخی از افراد تجربه بزرگ‌شدن در خانه‌هایی را داشتند که در آن‌ها نه خبری از گفت‌وگوی آرام بود، نه نوازش امن و نه فضای پذیرش. وقتی اختلافی پیش می‌آمد، یا همه‌چیز در سکوت یخ می‌زد، یا فریادها سقف خانه را می‌لرزاند. در چنین فضایی، مغز کودک به‌جای یادگیری پیوند، مدام در حالت آماده‌باش باقی می‌ماند؛ چون تجربه‌ امنیت عاطفی وجود نداشته تا به او بگوید: «اینجا خطری نیست، می‌توانی آرام بگیری.»
در روان‌شناسی به این حالت، «دلبستگی ناایمن» گفته می‌شود؛ الگویی که در بزرگ‌سالی هم با ما می‌ماند. افرادی با دلبستگی ناایمن معمولاً یا از صمیمیت فرار می‌کنند (دوری‌گزین)، یا با اضطراب بیش از حد به رابطه می‌چسبند (وابسته‌مضطرب)، یا در هر تنشی، بدن‌شان به‌جای گفت‌وگو، به «دفاع» پناه می‌برد: قهر، انزوا، خشم، پرخاش یا حتی انکار احساسات.

اما خبر خوب این‌جاست: مغز انسان انعطاف‌پذیر است. حتی در بزرگ‌سالی می‌توانیم الگوهای قدیمی را بازنویسی کنیم. مطالعات نوروساینس نشان داده‌اند که تعاملات مثبت و ایمن، حتی در سنین بزرگ‌سالی، می‌توانند ساختارهای عصبی مرتبط با استرس، دلبستگی و پاسخ به تهدید را تغییر دهند. تمرین‌های ساده‌ای مثل لمس امن، تماس چشمی آگاهانه، یا نشستن بی‌قضاوت در کنار هم، به بدن‌تان یاد می‌دهد که ارتباط لزوماً مساوی با خطر نیست.

تمرین‌هایی برای محکم‌شدن رابطه

دکتر استفان پورجس، خالق نظریه پلی‌واگال، تأکید می‌کند که «ایمنی فیزیولوژیک» پیش‌نیاز ارتباط انسانی سالم است؛ یعنی بدن باید یاد بگیرد که در حضور دیگری، آرام بماند. تحقیقات دانشگاه UCLA هم نشان داده‌اند که پیوند عاطفی امن، مستقیماً با کاهش کورتیزول (هورمون استرس)، افزایش سطح اکسی‌توسین (هورمون پیوند و اعتماد) و تقویت سیستم ایمنی مرتبط است. یعنی حتی اگر هیچ‌وقت در زندگی‌تان احساس امنیت نکرده‌اید، مغز شما هنوز این ظرفیت را دارد که یاد بگیرد. و راهش از تمرین‌های کوچک و مکرر می‌گذرد:

لحظه‌ای سکوت در کنار هم، لمس بدون قضاوت؛ حتی گرفتن دست، حرف نزدن، اما کنار هم بودن

با تکرار این تجربه‌های کوچک، بدن شما شروع می‌کند به تغییر. و هر بار که یک لحظه امن را تجربه می‌کنید، لایه‌ای تازه از اعتماد روی رابطه‌تان ساخته می‌شود. اینجاست که رابطه‌تان فقط بهتر نمی‌شود، بلندتر و محکم‌تر قد می‌کشد. و این یعنی تاب‌آوری. یعنی توانِ ماندن، شنیدن، و رشد کردن در دل طوفان.

تنظیم هیجانی و آمادگی برای گفت‌وگو

برخلاف تصور رایج، تنظیم هیجانی به معنای سرپوش گذاشتن بر احساسات یا فرار از گفتگوهای جدی نیست. بلکه به‌معنای آمادگی برای گفت‌وگوست؛ گفت‌وگویی که در آن، هر دو نفر «حاضر» هستند؛ نه فقط با کلمات، بلکه با بدن آرام، قلب باز و ذهن شنوا. در زمانه‌ای که اضطراب، ناامنی و فشارهای بیرونی روابط انسانی را ضعیف کرده‌اند، دیگر نمی‌شود سلامت روان را فقط «خودمراقبتی» تعریف کرد. سلامت روان یعنی مراقبت مشترک؛ یعنی ساختن رابطه‌ای که برای هر دو نفر، پناهگاه باشد، نه میدان نبرد.

در دل هر اختلاف، این سؤال را بپرسید: «الان واقعاً توی دل من و تو چی می‌گذره؟ و چی‌کار می‌تونیم بکنیم که انقدر احساس امنیت بین‌مون باشه که هنوز بتونیم صدای هم رو بشنویم؟»
جواب این سؤال، جایی است که «عشق بالغ» آغاز می‌شود. نه با اصلاح کردن دیگری، بلکه با درک بدن خودمان و یاد گرفتن اینکه چطور کنار هم آرام باشیم.
اگر رابطه‌تان گاهی سخت می‌شود، معنایش این نیست که خراب است؛ فقط سیستم عصبی‌تان دارد سعی می‌کند از شما محافظت کند. بیایید چیز تازه‌ای به آن یاد بدهیم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

آخرین‌ها