کد خبر: 20733
تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۵
کافی

فردگرایی روان‌شناختی و نگاهی که جامعه را تنها مجموعه‌ای از افراد می‌داند، این روزها سایه سنگینی بر فضای علمی و فرهنگی ایران انداخته است. از برنامه‌های تلویزیونی تا سیاست‌گذاری‌های کلان، راه‌حل مشکلات اجتماعی در مشاوره فردی جستجو می‌شود و از عوامل ساختاری و جمعی غافل می‌ماند. مجید کافی، پژوهشگر حوزه و دانشگاه، در این تحلیل، این رویکرد را به چالش می‌کشد و ریشه این نگاه را در باورهای غلطی جستجو می‌کند که برتری علوم خاصی را بر سایر حوزه‌های دانش ادعا می‌کنند.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ مجید کافی پژوهشگر حوزه و دانشگاه به واکاوی علل به حاشیه کشانده شدن علوم انسانی پرداخته در یادداشتی تبیینی ابعاد این مسئله را توضیح میدهد:از آنجا که واقعیتهای طبیعی، انسانی و اجتماعی، پیچیده و شبکه ای هستند، امروزه شایسته و بایسته است مطالعات میان رشته ای و چندرشته ای با رویکردهای مختلف دربارۀ این پدیده ها انجام شود؛ اما گاهی به جای اینکه رویکردها و رشته های برای دستیابی به شناختی بهتر از واقعیتهای طبیعی، انسانی و اجتماعی شاهد برخوردی تهاجمی بین آنها هستیم؛ به گونه¬ای هر یک می کوشد خود را تنها صاحب حقیقت بداند و یا خود را به کرسی حقیقت بنشانند. در این میان واقعیتهای اجتماعی از پیچیدگی و چندلایگی بیشتری برخوردارند و همین امر، توجه به علوم اجتماعی و تعامل سایر حوزه-های معرفتی با علوم اجتماعی و نیز مطالعات چندرشته ای و میان رشته ای را ضروری می سازد.

نادیده انگاری مطالعات میان رشته ای
مطالعات میان رشته ای و چندرشته ای می توانند به نتایجی قابل توجه بی انجامند که دست کم آن، ارائۀ تبیینی دقیقتر برای چرایی روایدادهای انسانی و اجتماعی است. البته مطالعات میان رشته ای و چندرشته ای باید در چارچوب رویکردهای معرفت شناسانه و روش شناسانه مورد تأیید عالمان و متخصصان همان رشته¬ها انجام شود. اما اگر یک طرف این تعامل، خود را به واقع نزدیکتر و بر حق بپندارد و رشته های دیگر را ناکارآمد و منسوخ و دارای تاریخ مصرف بداند، هیچ تعامل سازنده ای بین رشته ای شکل نخواهد گرفت. افزون بر این، تلقی حقانیت مطلق بعضی علوم و ناصواب بودن برخی دیگر یا متعلق به زمانهای گذشته دانستن آنها، به فرایند علم ورزی و تولید دانش در طول تاریخ علم آسیب می زند؛ امری که شایسته یک جامعۀ اسلامی نیست. به نظر می رسد منتقدان حضور پاره-ای از علوم در صحنۀ علمی کشور و دانشگاه ها، بر این باورند که چنین تعاملات و مطالعات میان-رشته ای یا چندرشته ای نمی توانند برای رشد و پیشرفت علمی کشور کارآمد باشند.
یکی دیگر از عوامل بی توجه ای اخیر به بعضی از علوم انسانی و اجتماعی به ویژه جامعه شناسی، سیطرۀ بینش فردگرایانه در نظام معرفتی چند دهۀ اخیر ایران است، اگر چه چنین سیطره ای مختص به کشور ایران نبوده و نیست. رویکردی که باور دارد جامعه صرفا جمع جبری کنشگران و افراد است، بهترین راه حل مسائل اجتماعی را در راه حلهای روان¬شناختی و حل مشکلات فردی، یعنی مشکلات روحی و روانی اشخاص، جستجو می¬کند. این تلقی از زمانی که کتاب جامعه و تاریخ، آیت الله مصباح یزدی منتشر شد و توسط همفکران و شاگردان ایشان بسط داده شد، و نیز در دو دهۀ اخیر توسط برخی روشنفکران دینی همچون استاد مصطفی ملکیان ترویج یافت، بر معرفت شناسی و روش شناسی علوم اجتماعی ما سیطره پیدا کرده است.

نزاع علمی تاریخی
در طول تاریخ فلسفه، شاهد نزاع بین طرفداران اصالت فردیها با اصالت جمعیها بوده ایم، اما امروزه این نزاع به شکل سیطرۀ روان شناسی گرایی بر رویکردهای اجتماعی و جامعه شناختی خود را نشان می دهد. نشانه های سیطرۀ روان شناسی گرایی در ایران معاصر فراوانند، از جمله می توان به پاره ای از آنها اشاره کرد: دیدن امور اجتماعی و حوزۀ عمومی در امتداد مسائل فردی و روانی، تأکید بر مشاوره در حل مسائل اجتماعی و خانوادگی، ورود نظریه ها و رویکردهای روان شناختی برای حل مسائل و آسیبهای اجتماعی، گسترش چشمگیر مراکز مشاوره¬ای، ورود حوزۀ علمیه به عرصۀ روانشناسی و صدور مجوز برای تأسیس مراکز مشاوره، تیراژ بالای کتابهای روان شناسی به ویژه کتابهای بازاری و عامه پسند آن، و حضور گستردۀ روان شناسان و مشاوران در برنامه های مختلف صدا و سیما. این موارد همگی نشاندهندۀ سیطرۀ فردگرایی روان شناختی بر علوم اجتماعی در ایران معاصر است. اما این ایده که روان شناسی و مشاوره فردی و خانوادگی بهترین ایده برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی ایران است، ایدۀ درستی نست. هر جامعه ای برای رفع نیازهای متنوع انسانی و اجتماعی خود به علوم مختلف نیاز دارد و همۀ این علوم باید در مسیر رشد فردی و توسعۀ اجتماعی جامعه گام بردارند.
اخیرا این رویکرد فردگرا در عرصۀ علمی، در قالب سیاستگذاریها در پی تغییر ساختاری رشته ها و علوم انسانی و اجتماعی برآمده و در عرصۀ فرهنگی نیز می کوشد فردگرایی را به عنوان راه حل مسائل اجتماعی و رفع نیازهای جامعه ترویج کند.
گاهی نیز نافعیت و کارآمدی علم و فن آوری به «موفقیت» تقلیل می یابد. علم و فن آوری موفق تنها آنهایی هستند که معیارهای عقلانیت ابزاری و سودآوری را برآورده سازند. برای دستیابی به چنین موفقیتی، انسانها باید از درون تغییر کنند و این تغییر، بنا بر این دیدگاه، در گروه علوم و تکنولوژی های فردگرایانه است. انسان موفق مدام باید در پی تغییر نیروی درونی خود باشد، چرا که انسان تنها از طریق تغییر درونی می تواند به موفقیت از نوع ابزاری و سودمحوری دست یابد.


در این تلقی، به نیروها، ساختارها، عوامل و اسباب اجتماعی و حتی سیاسی و نیز روشهای غیرفردی و اجتماعی برای کسب موفقیت و کارآمدی توجه نمی شود.
شاید بتوان گفت این اظهار نظرهای اخیر در مورد بعضی از علوم انسانی و اجتماعی، ریشه در یک باور دیگری نیز دارد، این باور که معرفتها و علوم دینی (حوزوی) می توانند یا باید بر سایر شاخه-های علمی اعم از طبیعی، انسانی و اجتماعی حاکم باشند. البته این که علوم حوزوی مانند دیگر شاخه های علمی، نیاز جامعه دینی و اسلامی ما هستند، جای هیچ شک و تردیدی نیست، اما این علوم باید با بهره گیر سایر علوم که دستآورد تلاشهای علمی بشر است، تکمیل شوند تا پیشرفت و تعالی فرد و جامعه اسلامی محقق گردد.
اگرچه این عوامل تا حدی سبب بی مهری و گاهی انزوای بعضی از علوم انسانی و علوم اجتماعی شده اند، اما باید اذعان کرد معیار توسعه و گسترش علوم، بر اساس نافعیت و کارآمدی آنهاست. از این رو، هر جامعه ای به همۀ علوم نافع و کارآمد، اعم از حوزوی و دانشگاهی به ویژه بین رشته ای و چندرشته ای، برای تربیت افراد، برقراری ارتباط با خدا و دیگران، و همچنین برای رشد و توسعه و رفع نیازهای انسان نیازمند است. در این راستا، هر علمی باید ظرفیت، روایی و اعتبار سایر علوم را به رسمیت بشناسد، به قلمرو و مرزهای مطالعاتی آنها احترام بگذارد و از ادعای تفوق و برتری بر دیگر علوم به هر دلیل و پیش انگاره ای، پرهیز کند.
در نزاع بین اصالت فرد و اصالت جمع نیز باید توجه داشت که انسان موجودی چند بعدی است و نباید یک بعد او فدای بعد دیگر شود یا او را به تنها یکی از ابعاد تقلیل داد. همانگونه که برای سعادت انسان باید به ویژگیهای فردی او توجه کرد، باید به انسان اجتماعی و ویژگی های آن نیز برای توسعۀ انسانی، اجتماعی، اقتصادی و... عنایت داشت. به هیچوجه نمی¬توان انسان کامل یا شهروند مطولب را با نادیده گرفتن بعد اجتماعی انسان و نقش ساختارهای اجتماعی در شکل¬گیری ابعاد شخصیتی او اعم از بینشها، گرایشها، اراده، گفتار و رفتار) محقق تربیت کرد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 9 =

آخرین‌ها