به گزارش پیام خانواده مسئله بحران جمعیت در کنار بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، رفاهی و ... تلفیقی از مشکلات مرتبط با هم را ایجاد کرده. مشکلاتی که تأثیر و تأثر آنها از هم چارهاندیشی برای رفع هر یک از معضلات موجود را بسیار پیچیده کرده است.
در تلاطم این مشکلات، رسانهها در تلاش برای ارائه راهکارهای اجرایی و کاهش بخشی از مشکلات مردم و جامعه هستند. خبرگزاری ایکنا نیز در همین راستا به برگزاری نشست «بحران جمعیت و آسیبشناسی موانع فرهنگی فرزندآوری» با حضور سیدمحمدحسین چاوشیان، پژوهشگر مطالعات خانواده در دانشگاه برن سوئیس و رئیس مؤسسه خاتم و صالح قاسمی، کارشناس تحولات جمعیت ایران و جهان و دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت اقدام کرد که مشروح این نشست را در ادامه میخوانید و میبینید.
ایکنا ـ شرح حالی از وضعیت جمعیتی کشور ارائه بفرمایید.
قاسمی: در شرایطی هستیم که تمام شاخصهای جمعیتشناسی کشور رکوردهای حداقلی ثبت کردهاند. رشد جمعیت ما هفت دهم درصد شده است و این نخستین نرخ رشد زیر یک درصد طول تاریخ ایران است و تا ۱۵ تا ۲۰ سال آینده نرخ رشد صفر درصد را تجربه خواهیم کرد. نرخ باروری یعنی میانگین تعداد فرزندان یک خانم امروز به ۱,۶ دهم فرزند به ازای هر زن یعنی کمتر از دو فرزند رسیده است و ما سطح جانشینی نداریم؛ جانشینی نسلی اتفاق نمیافتد و زوجی که از این نسل خارج میشود، دو نفر جای خود باقی نمیگذارند.
پایینترین نرخ باروری در طول تاریخ ایران و اسلام
این پایینترین نرخ باروری طول تاریخ ایران و دنیای اسلام است. با نرخ سالمندی ۱۱ درصد جمعیت بالای ۶۰ سال، با سرعت بسیاری زیادی در حال تبدیل به جامعه سالخورده هستیم و تا سه دهه آینده یک سوم جمعیت کشور سالمند خواهند بود و این مسئله پیامدهای مهمی دارد. غرض من از گفتن این چند شاخص جمعیتشناسی این بود که وضعیت واقعاً مطلوب نیست و صدای خطر هشدارهای جمعیتی سالهاست که به صدا درآمده است.
ایکنا ـ چرا چالش جمعیت شکل گرفت؟
قاسمی: در ریشهیابی شکلگیری این چالش هم بازیگران خارجی نقش دارند و هم داخلی. در خصوص بازیگران خارجی طراحیهایی که مهندسی اجتماعی جهان را هدفگذاری کرده بود، پروژههای بزرگی که با وضع استانداردهای دوگانه جمعیتی شرق و غرب دنیا را در سیاستهای جمعیتی تفکیک کرد و غرب را به سمت افزایش جمعیت و شرق را به سمت کنترل جمعیت پیش برد، نقش دارند اما در عوامل داخلی دو عامل اصلیترین نقش را ایفا میکنند. موضوع جمعیت موضوع پیچیده چندین متغیره است. ۴۷ متغیر بر روی الگوی جمعیت و فرزندآوری تأثیر میگذارند و این میان رشتهای و چندین متغیره بودن موضوع، باعث میشود بسیاری در تحلیل مسائل فرزندآوری دچار خطا شوند.
تشدید اثرات اقتصاد بر فرزندآوری
بخش زیادی از این عوامل را میتوان ذیل دو کلان موضوع دستهبندی کرد: موضوع اقتصاد و سبک زندگی. باور عمومی این است که اصل مسئله و دلیل کاهش فرزندآوری اقتصاد است در حالی که ما قائل هستیم که اقتصاد نقش دارد اما متغیرهای بزرگ دیگری وجود دارد که بعضاً بر اقتصاد مقدم است. گمان عمومی معتقد است اقتصاد عامل کاهش فرزندآوری است اما ما با مطالعاتی که داشتیم به این مسئله رسیدیم که سبک زندگی به عنوان پیشران تغییرات اجتماعی باعث شده که الگوی فرزندآوری کاهش پیدا کند و شرایط و رکود اقتصادی در کنار تغییر سبک زندگی قرار گرفته، مزید بر علت شده و اثرات اقتصاد را تشدید کرد. پس باید بررسی کرد که چه تغییراتی در سبک زندگی ایجاد و باعث شده الگوی فرزندآوری به شدت کاهش پیدا کند. در این راستا باید گفت تعریف و کارکردهای فرزند تغییر کرده است. اگر فرزند زمانی مثل یک سرمایه برای خانواده محسوب میشد، شرایط آرام آرام به سمتی رفت که اکنون فرزند به مصرف کننده تبدیل شده است. اگر زمانی فرزند جزو سرمایههایی بود که خانواده به آن مباهات میکرد، امروز خانواده به سایر عوامل غیر از فرزند مباهات میکند. یعنی فرزند از کالای سرمایهای به کالای مصرفی و لوکس تبدیل شده که هم گران است و هم داشتن یک فرزند نیاز را برطرف میکند.
رفاه بیشتر یعنی تربیت بهتر فرزند؟
از سوی دیگر در برخی مفاهیم دچار تعاریف غلط شدهایم؛ مثلاً در تربیت بهتر که دغدغه همه والدین دلسوز است دچار تعریف غلط شدهایم و همین فرهنگ جامعه را دگرگون کرده است. آیا تربیت بهتر یعنی رفاه هر چه بیشتر فرزند؟ امروز میدانیم که این اشتباه است ولی در سالهای طولانی در کشور اینطور وانمود شد که رفاه بیشتر یعنی تربیت بهتر. اینجاست که باید برخی گزارهها از جمله واژه تربیت بهتر را باز تعریف کنیم.
ایکنا ـ آیا الگوهای تک فرزندی و کم فرزندی منجر به تربیت بهتر شده است؟
قاسمی: این سؤالی است که صحنه را روشن میکند. علم تربیت امروزه به ما میگوید تربیت بهتر، روابط بین والدین با فرزندان نیست، بلکه تربیت و کیفیت تربیت در روابط بین فرزندان با همسالان خودشان اتفاق میافتد. ما داریم دچار تعریف دوباره یک مفهوم که سالها آن را قبول کرده بودیم، میشویم. باید مفاهیم و کلیدواژههایی را بازتعریف کنیم. به ویژه که امروز ایران ما بر اساس دادههایی که مطرح شد، دیگر یک کشور جوان نیست بلکه کشوری میانسال است که با سرعت بالا به سمت سالخوردگی میرود و اگر این نگرشهای فرهنگی اجتماعی نسبت به فرزند تغییر پیدا نکند آسیبهای زیادی به خانواده وارد میشود که میتواند طلیعه یک انقلاب خانواده در ایران باشد؛ شبیه به پدیده اجتماعی که در دهههای ۴۰، ۵۰ و ۶۰ قرن گذشته در غرب به عنوان انقلاب خانواده اتفاق افتاد و تعاریف، کارکردها و ساختار خانواده تغییر کرد. پس برای اینکه از پدیدههای نگران کنندهای مثل انقلاب خانوادگی در امان باشیم نیاز به بازتعریف و بازنگری در برخی تعارف هستیم.
ایکنا ـ چه بخشی از مشکل بحران جمعیت به مسائل اقتصادی وابسته است؟
چاوشیان: در خصوص چرایی بحران جمعیت عوامل متعددی دخیل هستند. خیلیها مسئله اقتصاد را عامل این مشکل میدانند؛ ما هم منکر این مسئله نیستیم. اما اقتصاد علت تامه پدیده کاهش فرزندآوری نیست. مسائل مختلفی دخیل هستند. همانطور که خود جمعیت یک مقوله میان رشتهای است و مرتبط با ساحتهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... میشود، لذا نمیتوان گفت اقتصاد به تنهایی دلیل اصلی این موضوع است. البته در سالهای اخیر مسئله اقتصادی، تحریمها و ... مزید بر علت شده و کج سلیقگی مسئولان نیز در این زمینه بیتأثیر نبوده است.
مثلاً میشد مسئله شُک اقتصادی را در هفته منتهی به هفته جمعیت مطرح نکرد و به بعد از آن موکول کرد. همزمانی این دو، کار دغدغهمندان و فعالان حوزه جمعیت را چندبرابر سختتر کرد.
زیاد شاهد از این نوع کج سلیقگیها در حوزههای فرهنگی هستیم. رسانه عامل بسیار مؤثری هم در روند افزایش و هم در روند کاهش جمعیت است اما وقتی رسانهها سراسیمه و بدون در نظر گرفتن کم و کیف قضیه شروع به تبلیغ افزایش جمعیت میکند، این اقدام بیشتر نتیجه معکوس میدهد. گاهی به دوستان رسانهای میگویم اگر شما تبلیغات نکنید بهتر است چرا که تبلیغ بد، نتیجه معکوس میدهد. مثلاً شهرداری تهران مجسمهای را برای تبلیغ فرزندآوری تعبیه کرده بود که در آن موتور سواری، همسر و چندین فرزند خود را با وضعیت اسفباری سوار موتور کرده بود که با تمسخر مردم روبهرو شد.
امروزه اثر دخالتهای غیر مستقیم خیلی بیشتر از دخالتهای مستقیم است. در جهان دو رویکرد سیاستهای خانواده وجود دارد که شامل سیاستهای صریح و سیاستهای مستتر و غیر صریح است. سیاستهای صریح به صورت مستقیم اشاره به این دارد که باید فرزندآوری داشته باشید.
نظام مسکن و شهرسازی را خانواده محور کنیم
در ایران به شدت به سیاستهای غیر صریح نیاز داریم که مغفول مانده است، مثلاً به جای نگاه از بالا به پایین دستوری و تجویزی در خصوص فرزندآوری، میتوانیم به سیاستهای غیر مستقیم بپردازیم و نظام مسکن و شهرسازی را خانواده محور کنیم.
حضرت آقا در سیاستهای کلی خانواده میفرمایند که باید خانواده محوری نهادینه شود و خانواده، محور همه نهادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی نظام مسکن و شهرسازی شود اما این مسئله مغفول مانده و ما به مسائل رفاهی خانواده توجه نکردهایم و اکنون میخواهیم به صورت چکشی به مسئله افزایش جمعیت ورود کنیم.
ایکنا ـ در ترویج افزایش جمعیت چه کسانی بیش از همه مسئولند؟
چاوشیان: پژوهشگران، اساتید و کارشناسان هم تا حدی میتوانند ورود کنند. تا چه زمانی میتوان هشدار داد؟ تا زمانی که نگاه و رویکرد ما به مسئله جمعیت تغییر پیدا نکند، هشدارها نتیجه نمیدهد. ما کار را به جایی رساندهایم که مقام معظم رهبری بیش از ۵۰ بار مسئله جمعیت را در سالهای اخیر مطرح کردهاند. یعنی آنقدر مسئولان غفلت میورزند که حضرت آقا باید بیایند و شخصاً ورود کنند.
مردم که در پایین هرم هستند و مسئولیتی ندارند، مقام معظم رهبری نیز که دغدغهمند هستند. در این میان، این مدیران هستند که میتوانند سرنوشت را رقم بزنند و فضایی را برای رفاه مردم و مباحث فرهنگی مرتبط با فرزندآوری فراهم کنند اما غفلتها، کجسلیقگیها و انحرافهایی که صورت میگیرد نتیجتاً باعث میشود که حتی مردم در مقابل حاکمیت قرار بگیرند.
ایکنا ـ اقدامات رسانهها تاکنون چگونه بوده است؟
چاوشیان: در حوزه رسانه اقدامات درستی که باعث رغبت خانوادهها به فرزندآوری شود انجام ندادهایم. حتی در معرفی خانوادههایی که چندین فرزند موفق دارند هم افراط کردهایم و معدود خانوادههای ۱۰ فرزند به بالا را معرفی کردهایم. اینها استثنا هستند. ملاک مقام معظم رهبری هشت فرزند و ۱۰ فرزند نیست.
از تک فرزندی به فرزند سالاری رسیدهایم
فعلاً در تبلیغ به همان سه تا چهار فرزند بسنده کنیم، خانوادهها را معرفی کنیم و بپرسیم آیا شما که پنج فرزند دارید پشیمان هستید؟ من در مستندها ندیدم چنین گزارشی ساخته شود. گزارشهای فرهنگساز هم ندیدم. رسانه بازوی فرهنگ است. اگر از رسانه هم غفلت بورزیم عرصه را از دست دادهایم. از سوی دیگر از بحث تک فرزندی به پدیده فرزندسالاری که زائیده فردگرایی است و فردگرایی هم متأثر از فضای رسانهای و مدرنیته است، رسیدهایم.
فرزندسالاری در آینده پژوهشی نسل جمعیت هم پررنگتر عمل خواهد کرد. آنقدر که ما توجه افراطی به تک فرزندمان داریم، شاید خود فرزند این نگاه افراطی را نپذیرد و بگوید من اگر همبازی بیشتری داشته باشم بهتر میتوانم برای خودم و آینده خودم مؤثر باشم.
خیلیها محور مشکل کاهش فرزندآوری را اقتصاد میدانند اما در این خصوص شاهد مسائل متناقضی هستیم. مثلاً بالای شهر تهران که بالاترین رفاهیات وجود دارد به جای فرزند، به حیوانات خانگی روی آوردهاند و حتی تک فرزندی هم وجود ندارد اما در حاشیه شهرها میبینیم که تعداد فرزندان بیشتر است.
مسئله جمعیت و بحران سالخوردگی بستهای چند منظوره و چند ساحتی است و نمیشود با یک رویکرد به آن نگاه کرد و نمیشود گفت صرفاً اقتصادی یا فرهنگی یا اجتماعی است. این امر یک مسئله بغرنج چند عامله است که نیاز دارد هم حاکمیت ورود کند، هم مدیران ورود کنند و هم مردم این تغییر رویکرد و بینش را پیدا کنند.
ایکنا _ چه عواملی باعث تغییر سبک زندگی خانوادهها و کاهش رغبت آنان به فرزندآوری شد؟
چاوشیان: مسئله مدرنیته و دوران گذر از سنت به مدرنیته که همچنان در حال تجربه آن هستیم. اکنون با شکاف نسلی مواجهیم. گفتمانی که ۴۰ تا ۵۰ سال قبل شکل گرفته بود را نسل کنونی نمیپذیرد. این شکاف هم به صورت عمودی بین والدین و فرزندان و به صورت افقی بین اعضای خانواده شکل میگیرد یعنی حتی بین خواهر و برادر هم نمیتوان یک مفهوم واحد را دید. همه اینها اقتضائات دوران مدرن و پست مدرن است که دیگر اَبَر روایتی وجود ندارد و شاهد یک نسبیگرایی اخلاقی و معرفتی هستیم.
نتیجه این جریان، فردگرایی است. در فردگرایی افراد به دنبال رفاهیات خودشان میروند و قاعدتاً نمیخواهند به یکسری مسائل تن دهند که در انگاره ذهنی آنها با زحمت و مشقت همراه است. به طور مثال ازدواج؛ جوانی که اکنون از ازدواج فراری است، جوانی است که به دنبال مسئولیت پذیری نیست و نمیخواهد با مسائل زندگی و مسائلی که میتواند چالش داشته باشد مواجه باشد. لذا این ذهنیتها است که تغییر پیدا کرده و موجب شده تغییر سبک زندگی را شاهد باشیم و نگرش نویی را به زندگی داشته باشیم که در بلند مدت قطعاً باعث خسران و ضرر خواهد بود. فردی که تمام تلاش او برای خودش است و نسبت به اشتغال و رفاهیات خود تلاش میکند، بدون اینکه در نظر بگیرد که باید تشکیل خانواده بدهد و بدون فکر به آینده و عواقب کاری که میکند، با بحران سالخوردگی مواجه خواهد شد. بحرانی که دیگر فردگرایی در آن فایدهای ندارد؛ یعنی حتی اگر بخواهیم با نگاه منفعت طلبانه اما بلند مدت و عالمانه به این مسئله نگاه کنیم، افراد در کنار رسیدن به خواستههای فردی، اشتغال، تحصیل و ... نباید از تشکیل خانواده غافل شوند؛ که اگر از این مهم غافل شوند لطمات آن را در سالهای بعد خواهند دید.
در غرب تجربهای تحت عنوان تحولات حوزه زیستی خانواده، جنسیت و زنان داشتیم و موجهای فمینیستی در آنجا شکل گرفت. موج دوم فمینیسم کاملاً خانواده را مورد هدف قرار داده و دقیقاً به دنبال تقبیح حرمت ازدواج بود تا ساختاری برای خانواده وجود نداشته باشد و فقط فرد و فردگرایی مد نظر قرار گیرد اما در موج سوم و موجهای بعد فمینیسم، افرادی که این راه را رفتند پشیمان شدند و بازگشتند؛ ما هم باید از این تجربه درس بگیریم. اکنون فمینیسمها میگویند در عین اینکه باید عرصه عمومی، اشتغال، تحصیل و ... را داشته باشیم باید نگاه به خانواده هم داشته باشیم و قداست مادری، رسالتی که مادری و خانواده دارد هم حفظ شود. پس میبینیم که فردگرایی چندان هم نتیجهبخش نبوده است.
ایکنا ـ شما از تغییر مفاهیم و تعریفها سخن گفتید؛ کدام مفاهیم باید تعریف یا بازتعریف شود؟
قاسمی: ریشه تغییر سبک زندگی را مشخصاً در همین فردگرایی میدانم. وقتی مبنای تصمیمگیریها، برنامهریزیها و راهبردهای انسان، خودش، رفاه، لذت، راحتطلبی خودش قرار میگیرد، بسیاری از مفاهیم و موضوعات کم رنگ میشوند. با نگاه فردگرایانه، خانواده توجیه زیادی ندارد. فرزند با نگاه فردگرایانه توجیه ندارد حتی اگر یک فرزند هم توجیه داشته باشد، فرزندی است که منافع من را تأمین میکند. فردگرایی تعریف سبک زندگی را تغییر داده و موجب شده نگاه بشر نسبت به بسیاری از کلان موضوعات تغییر پیدا کند.
تعاریفی را در زندگی و ساختارهای اجتماعی داریم که باید دائماً مرور شوند. از جمله اقداماتی که کشورهای موفق در سیاستهای جمعیتی انجام دادند، این بود که برخی مفاهیم را جابهجا کردند، برخی دوگانهها و دو قطبیهایی را ایجاد کردند و موجب شدند نگرش به خانواده و فرزند تغییر کند. اگر این نگرش را تغییر ندهیم قانون، مشوقهای اقتصادی، سایر امتیازها و ... تأثیر زیادی نمیتواند بگذارد.
ایکنا ـ برای تغییر نگرشها نسبت به تعاریف چه باید کرد؟
قاسمی: موضوع خانواده و کارکرد فرزندآوری را یکبار دیگر نگاه کنیم. بازتعریف شدن بسیاری از مفاهیم یکی از راهبردهای اصلی است. والدین از سر دلسوزی و برای توجه و تربیت بهتر به سمت کم فرزندی و تک فرزندی رفتند. توجیه تک فرزندی این بوده است اما آیا این گزاره درست بود؟ آیا تک فرزندها به تربیت بهتر رسیدند؟ وقتی از منظر علم تربیت نگاه میکنیم امروزه تعریف جدیدی از تربیت در حال ارائه است و میگویند تربیت چیزی نیست که بین والدین و فرزندان اتفاق میافتد. دانشمندان علم تربیت میگویند تربیت روابط عرضی است که فرزندان ما با بچههای هم سن و سال خودشان دارند. مهارت آموزی آنجا اتفاق میافتد. تنشها، مشاجرات، همکاریها، ایثارها، عدم گذشتها و ... با همسالان یعنی تربیت؛ در حالی که ما فکر میکنیم امر و نهیهای والدین یعنی تربیت؛ ما اشتباه کردیم.
از سوی دیگر ما رفاه فرزندان را با تربیت فرزندان اشتباه گرفتیم. البته سطحی از رفاهیات لازم است اما وقتی از یک سطح بیشتر میشود اثر عکس بر روی تربیت میگذارد. به مفهوم لذت توجه کنید؛ لذت در نگاه فردگرایانه مبتنی بر مکتب فردگرایی یک تعریف دارد ولی از نگاه زندگی که ما امروز در آن هستیم مفاهیم و تعاریف دیگری دارد.
من به زوجینی که صاحب فرزند هستند میگویم آیا حاضر هستید لذت داشتن و در آغوش کشیدن فرزندتان را با لذت دیگری در دنیا مقایسه یا عوض کنید؟ حتماً حاضر نیستند چنین کاری کنند؟ پیش کیفیت لذتها با هم متفاوت است. برخی از لذتها به سرگرمی شبیهتر است تا لذت و کیفیت برخی لذتها بسیار بیشتر است. پس اگر حتی به دنبال لذت هستیم، باید بپرسیم لذت با کیفیت کجاست؟ پس کیفیت بهتر زندگی و لذت زندگی هم باید بازتعریف شود.
این تعریف سالها در رسانه مطرح شد که کیفیت زندگی یعنی یک زوج در خانه لاکچری، با تجهیزات لاکچری و درآمد و موقعیت اجتماعی بالا زندگی کنند. در حالی که اکنون میبینیم که اینگونه نیست. آنها ظاهر زندگی و برخورداریهای بیشتری از زندگی دارند اما کیفیت زندگی آنها بیشتر نیست پس کیفیت زندگی هم باید تعریف و بازتعریف شود. همچنین باید تردید و تشکیک در گزارههای رسوب کرده چند دهه گذشته ایجاد کرد. کما اینکه شک در آنها وجود دارد. اگر این شکها را ایجاد کنیم انگارههای ذهنی جامعه را دچار تزلزل میکنیم و سپس میتوانیم حرفهای خودمان را بزنیم.
یکی از دغدغههایی که من دارم این است که در کنار کارهای قانونی و اقتصادی چرا جامعه را به سمتی بردیم که به محض آنکه در مورد خانواده حرف میزنیم فوراً مشقتها، دشواریها، هزینهها و سختیهای زیاد جلوی چشم ما میآید. چرا ما در کنار این موارد، مزیتها و محاسن داشتن فرزند را نگاه و به مردم بازگو نمیکنیم. مگر نه اینکه با وجود فرزند زندگی ما سرشار از شادابی میشود و از روتین بودن کشنده روزها و شبها ما را نجات میدهد. مگر نه اینکه امید به آینده و تلاش بیشتر والدین را رقم میزند. آنها متوجه میشوند که نسبت به یک انسان دیگر مسئولیت دارند و باید تلاش بیشتری کنند. مگر نه اینکه والدینی که صاحب فرزند میشوند خودشان از یک رشد یافتگی شخصیتی بالاتری برخوردار میشوند.
والدینی که صاحب فرزند میشوند از زوجین بدون فرزند به مراتب رشد یافتهتر و شخصیت متکاملتر دارند و یک تربیت درونی جدی در آنها اتفاق میافتد و از مفاهیم فردگرایانه فاصله میگیرند. این اتفاقها را وجود فرزند رقم میزند. فرزند باعث تثبیت تحکیم بنیاد خانواده میشود. نرخ باروری با نرخ طلاق رابطه عکس دارد یعنی هر چه تعداد فرزندان خانواده بیشتر میشود ریسک طلاق کاهش پیدا میکند. البته این ریسک طلاق رسمی است. ممکن است برخی مطرح کنند تعداد بیشتر فرزندان موجب میشود زوجین همدیگر را تحمل کنند اما آیا تعداد بیشتر فرزندان ریسک طلاق عاطفی زوجین را کاهش میدهد؟ مطالعات ما میگوید در بیش از ۸۰ درصد موارد تعداد بیشتر فرزندان موجب کاهش ریسک طلاق عاطفی میشود اما وقتی در جامعه از فرزند حرف میزنیم این امور به یاد کسی نمیآید.
اساساً دنیا مجموعهای از سختیها، دشواریها، برخورداریها، لذتها، رفاهیات و ... است. مگر ازدواج همینطور نیست؟ ازدواج در کنار مزیتهایی که برای زوجین دارد آیا دشواریهایی برای زوجین ندارد؟ قطعاً دارد و دشواریهایی در مسیر تکامل زوجین ایجاد میشود. داشتن فرزند هم همینطور است. حتماً داشتن فرزند دشواری دارد اما من اسم آن را رنجهای شیرین میگذارم. اگر مقداری نگاه ایدئولوژیک باورمند به معارف دینی چاشنی این موضوع کنیم خانواده ایرانی میپذیرد که فرزند اساس خانواده و فرزندآوری توصیه مطلق و مطلوبیت ذاتی همیشگی دارد. این مبحث جای پرداخت زیادی دارد.
ایکنا ـ یه موضوع حلقههای میانی و تأثیر آن بر فرزندآوری اشاره کردید. منظور شما از حلقههای میانی چه افراد و گروههایی هستند؟
چاوشیان: نباید اینقدر برای مسئله جمعیت و تشویق به فرزندآوری سراغ حاکمیت و برگزاری نشست برویم. انتهای این نشستها این است که مردم باید فرزندآوری داشته باشند. مردم ما دیگر این نگاه را نمیپسندند. باید به آراء، روحیات، بینشها و شرایط خاصی که مردم دچار آن هستند به ویژه شرایط اقتصادی موجود احترام بگذاریم اما میتوانیم از طریق رسانهها و حلقههای میانی در مورد فرزندآوری فرهنگسازی کنیم.
حلقههای میانی افرادی از جنس مردم هستند و با مردم ارتباط دارند. تشکلهای اجتماعی، سازمانهای مردم نهاد، ائمه جماعت مساجد، سرشاخههای محلات، مراکز مذهبی، هیئات و افرادی که بیشتر با بدنه مردم و اجتماع در ارتباط هستند و مقبولیت بیشتری در میان مردم دارند، کلام آنها نافذتر و تأثیرگذار خواهد بود.
اما قبل از اینکه ما بخواهیم این فرهنگ سازی را داشته باشیم و این ورود را از طریق حلقههای میانی به وسیله گفتمانسازی و ظرفیتسازی داشته باشیم، باید از ثمرات و برکات آیندهای که میخواهیم برای فرزند رقم بزنیم، بگوییم.آ نقدری که انگارههای ذهنی ما از ترس از ازدواج و فرزندآوری پر شده است، از امید، انگیزه، اطلاعات و لذت نسبت به ازدواج و صاحب فرزند شدن پر نشده است.
ایکنا ـ چه راهکار عملی برای تشویق خانوادهها به فرزندآوری پیشنهاد میکنید؟
چاوشیان: به سراغ خانوادههایی که با هر سلیقهای (نه صرفاً خانوادههای مذهبی) صاحب فرزند هستند برویم. از آنها در مورد لذت تشکیل خانواده و فرزند داشتن بپرسیم و سؤال کنیم آیا از زندگی خود راضی هستند؟ آنوقت میزان رضایت آنها از زندگی را با خانوادههای بدون فرزند مقایسه کنیم. متأسفانه ما این رصد را انجام ندادهایم و نتوانستهایم لذت و آثار و برکات فرزند داشتن را به مردم نشان دهیم. اطلاعات مردم نسبت به ازدواج و فرزندآوری اطلاعات ناامید کننده و پیش فرض اولیه ذهنی آنها تصویری سیاه است، در حالی که آیات قرآن، روایات و سیره معصومین بر فرزندآوری تأکید دارد.
من نمیتوانم به خانوادهای که لذت و ثمرات فرزند داشتن را به او نشان ندادهام بگویم فرزندآوری خوب است. از سوی دیگر نشستهای رسانهای که با نگاه همسو با حاکمیت است و احساس میشود در آن جبری مطرح است، بیشتر جنبه بازندگی دارد. اگر جبری که اعمال شده، اثر داشت تاکنون باید نتیجه آن را میدیدیم. این نشستها برای آگاه کردن مسئولان در خصوص بحرانی که با آن مواجه هستیم، ارائه راهکار برای بالا بردن سطح رفاهی خانوادهها و تهیه بستههای سیاستی غیر مستقیم خانواده و جمعیت بسیار مهم است تا در آینده امید این را داشته باشیم که نرخ باروری بهتر شود.
ما ذوق و سلیقه خوبی برای تبلیغ فرزندآوری نداریم. مسائل اقتصادی و رفاه در این خصوص مدام مطرح میشود اما رسانهها مطرح نمیکنند که مرفهترین افراد دهه ۵۰ و ۶۰ نسبت به اکنون از رفاه کمتری برخوردار بودند اما نرخ فرزندآوری آنها بیشتر بود. تعاملات بین فرزندان، ارتباطات گسترده اعضای خانواده، انس و الفت بین خانوادههای آن دهه بیشتر بود اما اکنون رفاه بیشتر ولی محبت، الفت و دوستی بین اعضای خانواده گسترده، کمتر شده است.
ما به دنبال رفاه میرویم و رفاه را هدف میگیریم در حالی که رفاه وسیلهای برای این است که حال ما را خوب کند. پرداختن ما به رفاه موجب نشده که حال ما خوب شود و من ترس از آن آیندهای دارم که فردگرایی با بحران سالخوردگی ترکیب شود و آنوقت است که باید به فکر ایجاد مراکز متعدد نگهداری از سالمندان باشیم.
ایکنا ـ با توجه به شرایط موجود رسانهها چه اقداماتی باید انجام دهند؟
قاسمی: نیازمند یک جریان رسانهای فرهنگی هستیم برای اینکه نگرش جامعه و خانواده به فرزندآوری تغییر کند. باید گرههای ذهنی و شبهات ذهن زوجهای جوان را پاسخ دهیم و مزیتهای داشتن فرزند را تجربی، دقیق و علمی با جریان رسانهای قوی به تصویر بکشیم.
نگرانی از آینده فرزندان امروزه نگرانی دقیقی نیست. بسیاری از خانوادهها ممکن است بگویند یعنی ما نگران آینده فرزندمان نباشیم؟ پاسخ این است که چرا باید نگران بود و تا جایی که ممکن است برای تأمین آینده فرزندمان ورود کنیم اما نگرانیهایی که اکنون داریم دقیق نیست چراکه فرزندان آینده، فرزندانی مرفه و برخوردار اما تنها و افسرده خواهند بود.
بچههای آینده مرفه اما تنها و افسرده
سال به سال مراکز آموزشی در دبستان، دبیرستان و دانشگاه در حال خالی شدن است، پس بچههای ما به راحتی وارد دانشگاهها خواهند شد. در مورد شبکه بهداشت و درمان هر چه جلوتر میرویم میزان برخورداری جامعه از خدمات بهداشتی بیشتر میشود چراکه دهه شصتیها زیرساختهایی ایجاد کردند که بعد از عبور آنها در حال بلااستفاده ماندن است. در خصوص اشتغال هم هر چه جلوتر میرویم شغلها خالی میشوند و نیاز به کارگر خارجی خواهیم داشت. پس برخی از نگرانیهای ما نسبت به آینده فرزندانمان دقیق نیست. فرزندان آینده به مراتب از ما برخوردارتر و مرفهتر هستند اما کیفیت زندگی آنها کاهش پیدا میکند چون اغلب تنها هستند.
ما میگوییم به فکر تنهایی و ارتقای کیفیت زندگی فرزندانمان باید باشیم و این را باید در جریان رسانهای به طور جدی مطرح کرد. برخی مفاهیم دینی، ادبی، حکمی و ضربالمثلها را با مردم مطرح نکردهایم مثل: هر کسی زو وارثی ماند، نمرد. دولت در آن سراست که از کودکان پر است. نبود خیر در آن خانه که کودک نبود. یا جایی که سعدی دغدغه اقتصادی افراد را به چالش میکشد. جالب است دغدغه اقتصادی انسانها منحصر به انسان سال ۱۴۰۱ نیست و در طول تاریخ وجود داشته است. قرآن نیز در صدد رفع همین نگرانی است که میفرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا؛ و از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید ماییم که به آنها و شما روزی میبخشیم آری کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است»(آیه ۳۱ سوره اسراء).
سعدی میگوید: یکی طفل دندان برآورده بود / پدر سر به فکرت فرو برده بود / که من نان و برگ از کجا آرمش؟ / مروت نباشد که بگذارمش/ چو بیچاره گفت این سخن، نزد جفت/ نگر تا زن او را چه مردانه گفت: / مخور هول ابلیس تا جان دهد/ همان کس که دندان دهد نان دهد / تواناست آخر خداوند روز/ که روزی رساند، تو چندین مسوز / نگارنده کودک اندر شکم / نویسنده عمر و روزی است هم / خداوندگاری که عبدی خرید / بدارد، فکیف آن که عبد آفرید و ... . ما از این مفاهیمی که داریم در اصلاح فرهنگ و نگرش جامعه استفاده نکردیم.
ایکنا ـ پیشنهاد شما برای تولید برنامه در خصوص فرزندآوری چیست؟
چاوشیان: به سراغ افرادی که میخواستند سقط جنین کنند اما این عمل را انجام ندادند و صاحب فرزند شدند برویم و در خصوص تجربه آنها صحبت کنیم و ببینیم اکنون از زندگیشان چه رضایتی دارند. مغالطهای اکنون مطرح میشود که ما منابع نداریم، آب نداریم، زمین نداریم و ... . در صورتی که ارض الله، واسعه است. رزق الهی هم «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛ و از جایی که حسابش را نمیکند به او روزی می رساند» است. در عین حال قبول داریم منابع ما در شرف نابودی است اما این را به چه بهانهای میخواهیم به عدم فرزندآوری ارتباط دهیم. حلقه مفقوده ما آرامش است و یکی از ارکان آرامش فرزند صالح است.