به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده، یک بوق ممتد، ترمز شدید، صدای خرد شدن سپر. راننده مقصر پیاده میشود، اما بهجای گفتنِ «ببخشید» با صدای بلند میگوید: «مگه کوری؟ چرا زدی ترمز!؟»
در اتاق بیمارستان، پدری با پرونده اشتباه پزشکی فرزندش روبهروست. پزشک، بهجای پذیرش خطا، تنها میگوید: «تو علم پزشکی این چیزها طبیعیه. »
در خانه، مادری که به فرزندش پرخاش کرده، هرگز «معذرتخواهی» نمیکند و ترجیح میدهد با خرید یک خوراکی، دل او را به دست بیاورد.
و در سطح کلان، مسئولانی که حتی پس از بحرانهای بزرگ هم ترجیح میدهند سکوت کنند یا «مقصر دیگران» را معرفی کنند.
اینها فقط نمونههایی از یک واقعیت تلخاند: در جامعه ما، گفتنِ «ببخشید» بهجای آنکه نشانه بلوغ و مسئولیت باشد، اغلب بهعنوان ضعف، تهدید یا حتی خطر دیده میشود.
۱. از کوچه تا وزارتخانه ما مقصر نیستیم!
خیابان: در تصادفات کوچک شهری، بیشتر رانندهها بهجای پذیرش خطا، وارد مشاجره میشوند. آمار پلیس نشان میدهد بخش مهمی از درگیریهای خیابانی ناشی از همین تصادفهای جزئی است.
بیمارستان: گزارشهای رسمی درباره خطاهای پزشکی در ایران نشان میدهد درصد زیادی از آنها هرگز به بیمار یا خانواده اعلام نمیشود؛ چون پزشکان نگران شکایت یا از دست دادن اعتبار حرفهای هستند.
خانواده: در بسیاری از خانهها، والدین پس از اشتباه یا پرخاش به فرزند، معذرتخواهی نمیکنند. رایجترین رفتار، جبران غیرمستقیم است: خرید خوراکی، توجه بیشتر یا تغییر موضوع.
سیاست و مدیریت: از قطعی برق و آب گرفته تا حوادث تلخ شهری، الگوی غالب در مسئولان ایرانی «انکار» یا «توجیه» است، نه پذیرش و عذرخواهی. مقایسه کنید با ژاپن یا اروپا که مسئولان در صورت خطا به سرعت استعفا یا عذرخواهی میکنند.
۲. چرا عذرخواهی سخت است؟
ترس از دست دادن قدرت: بسیاری تصور میکنند اگر بگویند «ببخشید»، طرف مقابل آنها را ضعیف و بازنده میبیند.
خودپنداره شکننده: عذرخواهی یعنی پذیرفتن اینکه «من کامل نیستم». برای آدمهایی که هویتشان را با بیخطا بودن تعریف کردهاند، این کار شکننده و دردناک است.
ترس از پیامد: راننده میترسد بگوید مقصرم و مجبور به پرداخت خسارت شود؛ پزشک میترسد با یک «ببخشید» زمینه شکایت را فراهم کند.
۳. تحلیل جامعهشناسی؛ «آبرو» مهمتر از حقیقت
در فرهنگ ایرانی، «آبرو» ارزشی محوری است. اعتراف به خطا، تهدیدی برای وجهه اجتماعی فرد و خانواده به حساب میآید. نتیجه؟ افراد ترجیح میدهند حتی با پرخاش یا دروغ، «ظاهر» را حفظ کنند تا مبادا «بیآبرو» شوند.
از سوی دیگر، جامعه ما عذرخواهی را بیشتر با «ضعف» و «باختن» یکی میگیرد، نه با «بلوغ» و «اخلاق».
۴. ما یاد نگرفتهایم ببخشیم و ببخشید بگوییم
کودک ایرانی در مدرسه اگر اشتباه کند، تنبیه میشود، نه اینکه یاد بگیرد مسئولیتش را بپذیرد. در خانواده، کمتر پدر و مادری حاضر میشوند از فرزندشان عذرخواهی کنند. این الگو در ذهن کودک حک میشود: بزرگتر هرگز اشتباه نمیکند، پس معذرت لازم نیست.
در بزرگسالی همین کودک رانندهای میشود که بعد از تصادف، فریاد میزند: «مگه کوری!؟»
۵. وقتی عذرخواهی هزینه دارد
پزشکی: در نبود قوانین «افشای بدون مجازات»، پزشکان عذرخواهی را مساوی با از دست دادن پروانه یا شکایت حقوقی میبینند.
مدیریت عمومی: مسئولان، بهجای عذرخواهی، معمولاً نگران پیامدهای سیاسیاند. گفتن «ببخشید» ممکن است به معنی ضعف مدیریتی یا حتی پایان مسئولیتشان تعبیر شود.
شهروندی: در جامعهای که گفتن «ببخشید» اغلب بهعنوان «قبول خسارت» تفسیر میشود، طبیعی است افراد از آن اجتناب کنند.
۶. پیامدها؛ هزینهی نگفتن «ببخشید»
افزایش خشونت در روابط روزمره (تصادفات ساده به نزاع خیابانی میانجامد).
فرسایش اعتماد عمومی به نهادها و مسئولان.
شکلگیری نسلهایی که مسئولیتپذیری را نمیآموزند.
آسیب عاطفی در کودکان؛ کودکانی که هرگز از والدینشان «ببخشید» نمیشنوند، در بزرگسالی سختتر مسئولیتپذیر میشوند.
۷. راهحلها؛ چطور میتوان فرهنگ عذرخواهی را بازسازی کرد؟
در خانواده: والدین باید یاد بگیرند که «ببخشید» اقتدارشان را نمیگیرد، بلکه اعتماد کودک را عمیقتر میکند.
در آموزش: مدارس باید تمرین «پذیرش خطا» و «معذرتخواهی» را به برنامههای تربیتی اضافه کنند.
در نهادها: قوانین «افشای بدون مجازات» برای پزشکی و سازوکارهای میانجیگری در تصادفات باید فعال شود.
در رسانهها: نمایش عذرخواهی بهعنوان رفتاری قوی و اخلاقی، نه ضعیف و تحقیرآمیز نشان داده شود.
لازم است بدانید
گفتن «ببخشید» آسانترین راه برای کاهش تنش و بازسازی اعتماد است، اما در جامعه ما به سختترین جمله تبدیل شده است. تا زمانی که عذرخواهی مساوی با ضعف، زیان مالی یا از دست دادن وجهه باشد، چرخهی انکار و پرخاش ادامه خواهد داشت.
اما اگر از خانواده تا نهادهای رسمی یاد بگیریم که «ببخشید» یعنی من مسئولم، من بزرگم، من انسانم، شاید روزی خیابانها، بیمارستانها و حتی روابط خانوادگی ما آرامتر شود.