به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ خبرنامه دانشجویان ایران نوشت، دونالد ترامپ با یک فرمان اجرایی، تاریخ را به عقب برگرداند؛ وزارت دفاع ایالات متحده دوباره به «وزارت جنگ» تغییر نام داد. اقدامی که از نگاه بسیاری از ناظران صرفاً یک نمایش نمادین نیست، بلکه پرده از ماهیت واقعی و انکارناپذیر آمریکا برمیدارد: کشوری که برای بقا در جایگاه ابرقدرت جهانی، جنگافروزی را تنها ابزار خود میبیند.
ریشههای تاریخی تغییر نام
ایالات متحده از ابتدای شکلگیریاش، وزارتخانهای به نام «وزارت جنگ» داشت. این وزارتخانه از سال ۱۷۸۹، مسئولیت اداره ارتش زمینی را بر عهده گرفت و تا نیمه قرن بیستم، محور سیاستهای نظامی واشنگتن بود. در جنگهای قرن نوزدهم، از نابودی بومیان آمریکا گرفته تا جنگهای توسعهطلبانه در آمریکای لاتین و اقیانوس آرام، وزارت جنگ نقشی تعیینکننده داشت.
با آغاز جنگ جهانی دوم، ایالات متحده بهویژه از موقعیت جغرافیایی خود سود برد؛ قارهای که از ویرانی و تخریب جنگ به دور مانده بود. آمریکا ضمن ارسال تسلیحات و تدارکات از طریق «پل پیروزی ایران» به شوروی، از چین در شکست ژاپن حمایت کرد و سرانجام با بمباران اتمی «ژاپن تسلیمشده»، عملاً بر کرسی قدرت جهانی نشست.
اما همین پیروزیها، نیاز به بازسازی چهرهای صلحطلب از آمریکا را پدید آورد. در سال ۱۹۴۷ و سپس اصلاح قانون امنیت ملی در ۱۹۴۹، وزارت جنگ به وزارت دفاع تغییر نام داد. هدف آن بود که واژه «جنگ» کنار گذاشته شود و آمریکا بهعنوان «ابرقدرت صلحبان» ظاهر گردد. این تغییر نام، بخشی از یک بازی تبلیغاتی برای تثبیت هژمونی آمریکا در نظام بینالملل بود؛ هژمونیای که حالا، پس از هفتاد سال، در حال فروریختن است.
ترامپ و بازگشت به جنگطلبی آشکار
ترامپ در مراسم امضای فرمان اجرایی گفت: «این یک تغییر بسیار مهم است، چون مربوط به نگرش است... واقعاً درباره پیروز شدن است.» او وزارت جنگ را عنوانی «مناسبتر» برای شرایط کنونی جهان دانست و تأکید کرد که این نام، بار روانی و سیاسی متفاوتی دارد.
پیت هگست، وزیر دفاع ــ که حالا خود را «وزیر جنگ» میخواند ــ نیز صریحتر از ترامپ گفت: «ما به حمله میپردازیم، نه صرفاً دفاع؛ حداکثر کشتار، نه قوانین محدودکننده.» چنین سخنانی نشان میدهد که رویکرد جدید آمریکا، نه بر دفاع، بلکه بر حمله، پیشدستی و جنگ تمامعیار استوار است.
کارزار تبلیغاتی و هزینههای سرسامآور
با صدور فرمان ترامپ، تغییرات فوری در دستگاه اداری و رسانهای آمریکا آغاز شد: تابلوهای پنتاگون تعویض شد، دامنه اینترنتی war.gov فعال شد و حسابهای رسمی شبکههای اجتماعی نام جدید را به نمایش گذاشتند. اما این تغییرات صرفاً در حد نمادین باقی نمیماند.
بر اساس گزارشها، هزینههای عملیاتی برای تغییر میلیونها سند، تابلو و سازه بینالمللی به میلیاردها دلار میرسد. منتقدان داخلی، این پروژه را «یک میلیون دردسر کوچک» خواندهاند که چیزی جز هدررفت سرمایههای ملی به بار نخواهد آورد.
واکنشهای داخلی
واکنش سیاستمداران آمریکایی به این تصمیم، شکاف عمیق در حاکمیت واشنگتن را آشکار ساخت.
میچ مککانل، رهبر جمهوریخواهان سنا، هشدار داد که اگر قرار است وزارت جنگ نام رسمی باشد، باید بودجه کلانی اختصاص یابد، وگرنه این اقدام تنها یک ژست توخالی خواهد بود.
تمی داکورث، سناتور دموکرات، به شدت این تصمیم را محکوم کرد و پرسید: «آیا بهتر نیست این پول صرف خانوادههای نظامیان یا دیپلماسی پیشگیرانه شود؟»
حتی در داخل پنتاگون، کارکنان نسبت به سردرگمی و فشارهای ناشی از این تغییرات اعتراض کردهاند.
این واکنشها بهروشنی نشان میدهد که بخش مهمی از نخبگان آمریکایی، بازگشت به نام «وزارت جنگ» را نشانه ضعف، نه قدرت، میدانند.
واکنشهای بینالمللی
در سطح جهانی، واکنشها متفاوت بود. رسانهها و تحلیلگران روسی این اقدام را «برازنده آمریکا» دانستند و طعنه زدند که دستکم واشنگتن این بار چهره واقعی خود را آشکار کرده است. کشورهای دیگر نیز با نگاهی تردیدآمیز به این اقدام نگریستند، چرا که آن را نشانهای از تشدید سیاستهای تهاجمی ایالات متحده تعبیر کردند.
نظر نخبگان امنیتی
اندیشکدهها و کارشناسان امنیتی عمدتاً نسبت به بیاثر بودن این اقدام هشدار دادهاند.
والتر لَدوِیگ از اندیشکده RUSI: «بازگرداندن وزارت جنگ، آمریکا را کوچکتر نشان میدهد، نه قویتر. این یک نمادگرایی پوچ است که با استراتژی اشتباه گرفته شده است.»
براد بوومن از بنیاد دفاع از دموکراسیها: «تغییر نام نمیتواند مشکل افت برتری نظامی آمریکا در حوزههایی چون اقیانوس آرام را حل کند. این هزینهها بهتر است صرف تجهیز و آموزش نیروها شود.»
این تحلیلها نشان میدهد که حتی در محافل امنیتی آمریکا، تصمیم ترامپ فاقد ارزش راهبردی تلقی میشود.
آمریکا و جنگهای بیپایان
فراتر از بحث نمادین، سیاست خارجی واشنگتن بهروشنی نشان میدهد که جنگ همچنان ابزار اصلی این کشور برای حفظ هژمونی است.
ایران: آمریکا بارها بهطور مستقیم و غیرمستقیم به ایران حمله کرده است.
ونزوئلا: برنامهریزی برای حمله به این کشور همچنان در دستور کار قرار دارد.
روسیه: از طریق جنگ نیابتی در اوکراین، آمریکا عملاً با مسکو درگیر شده است.
چین: با حمایت از تایوان و تحریک تنشها در دریای جنوبی چین، واشنگتن برای تقابل نظامی با پکن آماده میشود.
این موارد نشان میدهد که ایالات متحده در سراشیبی سقوط ابرقدرتی، به آخرین حربه یعنی جنگآفرینی متوسل شده است.
جمعبندی
بازگشت وزارت دفاع به «وزارت جنگ» نه یک اقدام ساده نمادین، بلکه اعتراف آشکار به حقیقتی تلخ است: آمریکا دیگر توانایی حفظ هژمونیاش از طریق ابزارهای نرم و دیپلماسی را ندارد. این کشور برای بقا در جایگاه ابرقدرت، به سلاح، جنگ و خونریزی متوسل شده است.
اگر در سال ۱۹۴۷ آمریکا میکوشید خود را «ابرقدرت صلحبان» معرفی کند، امروز در سال ۲۰۲۵ با تغییر نام به وزارت جنگ، چهره واقعی خود را عریان ساخته است: یک قدرت رو به افول که برای ادامه حیات سیاسی و اقتصادیاش، به هیچ چیزی جز جنگ نمیاندیشد.
بازگشت وزارت جنگ، نه نشانه اقتدار، بلکه سندی است بر ضعف، سردرگمی و بحران عمیق درونی ایالات متحده؛ کشوری که با هزینهسازی برای جهان و حتی مردم خود، میخواهد وانمود کند همچنان بر قله قدرت ایستاده است. اما تاریخ نشان داده که هیچ امپراتوریای با جنگهای بیپایان دوام نیاورده است؛ آمریکا نیز از این قاعده مستثنا نخواهد بود.