این عکس شاید دلانگیزترین عکسی است که در عمر خود دیدم. ساعتها و هفتهها، بلکه سالها در طول تحصیل علوم دینی، به آن نگاه میکردم و نیرو میگرفتم. قلب فیزیکی علامه حسنزاده آملی از دیروز نمیتپد و قلب این کمترین شاگرد و عاشق مکتب وی در بلگراد بیوقفه در حال گریه است.
با کتابهای گرانسنگ علامه حسنزاده بزرگ شدم و حتی در اوایل تحصیل برای تقویت زبان فارسی خود، ساعتها و ساعتها به سطور کتابهای ایشان خیره میشدم و بهرهها میبردم.
قریب به ده سال در کلاسهای عرفان نظری شاگرد بنام ایشان، حضرت استاد یزدانپناه، شرکت کردم و لذا توفیق دارم خود را شاگرد کوچک مکتب علامه حسنزاده بدانم.
به کرّات در کوچهها و پاساژهای کتابفروشی شهر مقدس قم به دنبال علامه حسنزاده راه میافتادم. نزدیک ایشان نمیرفتم که مزاحم نشوم، ولی هر وقت که ایشان را میدیدم، تا چند هفته و ماه پس از آن، احساس میکردم از فیوضات حضور ایشان بهرهمند هستم. روزی در «پاساژ قدس»، علامه حسنزاده را هنگامی دیدم که از یک کتابفروشی بیرون آمدند، سؤال و درخواست مهمی از ایشان داشتم ولی با وجود اینکه پاساژ نسبتاً خلوت بود نزدیک نیامدم. ایشان تشریف آوردند، دست مبارک خود را بر سینهام گذاشتند و جملاتی را بیان فرمودند که پاسخ دقیق سؤال ناگفتهی من را دربرداشت.
إذا مات العالم ثلم فی الإسلام ثلمة لا یسدّها شیء إلی یوم القیامة.
شاگرد کوچک و عاشق مکتب علامه حسنزاده آملی (قدّس سرّه الشریف)، بلگراد، صربستان
شب اربعین شهادت سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (علیهما السلام)، سال ۱۴۴۳ هـ ق