کد خبر: 20245
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۴
سینمای ایران

اگر مخاطب جدی سینمای ایران باشید، حتماً متوجه این نکته شده‌اید که بازیگران اکثر فیلم‌ها و سریال‌ها تکراری هستند و در بسیاری از موارد از یک خانواده یا شبکه‌ی دوستی به این عرصه وارد شده‌اند. این روند در حالی ادامه دارد که بسیاری از فارغ‌التحصیلان رشته‌های هنری در حسرت یک فرصت برای نشان دادن استعدادهایشان مانده‌اند. اگرچه انتقاد از این وضعیت کاملاً به‌جا و منطقی است، اما مسئله پیچیدگی‌های بیشتری دارد. از گفت‌وگوی جنجالی پژمان بازغی درباره معیشت هنرمندان و توجیه حضور دخترش تا بررسی کارنامه بازیگرانی مانند سینا مهراد و باران کوثری، این گزارش به این سوال مهم می‌پردازد که آیا سینمای ایران به یک «دورهمی خانوادگی» تبدیل شده است؟

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ اگر مخاطب سریال‌های شبکه نمایش خانگی، فیلم‌های سینمایی یا آثار پخش شده از رسانه ملی باشید، شاید یک مسئله درظاهر بی‌اهمیت نظر شما را به خود جلب کند. بازیگرانی که در اکثر این فیلم‌ها و مجموعه‌ها حضور پیدا می‌کنند تکراری‌اند و معمولاً از صافی روابط و شبکه‌های خانوادگی بیرون می‌آیند. شاید بسیاری در مواجهه با این روند، به طیف اصلی بازیگران سینمای ایران خرده بگیرند که چرا به‌جای کسانی که درس این کار را خوانده‌اند از رفقا، اقوام نسبی و سببی‌شان در آثار نمایشی بهره برده و شایسته‌سالاری را ذبح می‌کنند؟ این انتقاد وارد است، اما پیچیدگی‌های موجود در رابطه با چنین تصمیم‌هایی به آن ورود پیدا نمی‌کند. «پژمان بازغی» در گفت‌وگوی تصویری‌اش با مژده لواسانی عنوان کرد به دلیل فراهم نبودن حداقل‌های یک زندگی شرافتمندانه که برای اکثریت اهالی هنر -و نه طیف اصلی و ویترینی سلبریتی‌ها- مهیا نیست، معترض است. دغدغه این بازیگر به‌صورت کلی قابل درک و احترام است، اما بازغی در همین مصاحبه، حضور دختر نوجوانش در پروژه‌های متعدد سینمایی، تئاتری و سریالی را توجیه کرد و تلویحاً گفت او چون از کودکی در کنار مادرش مستانه مهاجر در پروژه‌های سینمایی حاضر می‌شده، پس دعوت سینماگران از وی برای قبول نقش امری کاملاً عادی به‌نظر می‌رسد (نقل به مضمون). این گفته پژمان بازغی به‌عنوان «رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی بازیگران سینمای ایران» با دغدغه‌اش در مورد معیشت هنرمندان و بازیگران در تضاد قرار می‌گیرد، چون در شرایطی که سینمای ایران هنوز بدل به یک صنعت قائم به ذات نشده، روا نیست که تقسیم نقش در آن نه براساس نیازهای دراماتیک و زیبایی‌شناسانه، بلکه بر مبنای نزدیکی با بازیگران و فیلمسازان نام‌آشنا صورت بگیرد. اگر عدالت و شایسته‌سالاری در سپردن نقش تبدیل به ملاک اصلی و اساسی شود، پرواضح است که اهالی سینما کمتر برای تأمین نیازهای مالی خانواده‌شان با مشکل مواجه می‌شوند.

آیا سینمای ایران از ابتدا درگیر روابط خانوادگی بود؟

ایرادهای زیاد و متعددی می‌توان به شکل اداره سینمای ایران در دوران رژیم پهلوی گرفت و سیستم ستاره‌پروری آن را مورد اشاره و نقد قرار داد، اما نمی‌توان به‌سادگی از کنار این واقعیت گذشت که عمده تولیدات آن سینما با وجود بها دادن بسیار به جوان اول‌ها، قهرمانان و بدمن‌ها در قالب بازیگران نقش اول و دوم هیچ‌گاه بهای زیادی برای یکه‌تازی بستگان سینماگران در فیلم‌ها قائل نشدند. برای راحت‌تر شدن کارمان کافی است به اسامی بازیگران سال‌های دور سینمای ایران نگاه بیندازیم. برای مثال، اقوام محمدعلی فردین به‌جز ورود به عرصه بلاگری در فضای مجازی هیچ‌گاه در مقام بازیگر، وارد فضای سینما نشدند یا فرزندان ناصر ملک‌مطیعی و سعید راد هیچ‌وقت اجازه یا حتی تمایلی به ایفای نقش در آثار عامه‌پسند پیدا نکردند. زری خوشکام وقتی با علی حاتمی ازدواج کرد، بازیگر کم‌تجربه، اما نسبتاً شناخته‌شده‌ای در سینمای فارسی بود. خوشکام پس از تولد فرزندش، به‌جز بازی در مجموعه تلویزیونی «سلطان صاحبقران» تا زمان درگذشت علی حاتمی بازی در هیچ اثری را نپذیرفت و پس از فوت کارگردان سوته‌دلان تنها در چند فیلم حضور پیدا کرد. مورد بهروز وثوقی و شکل نقش پیدا کردن برادرانش نیز در دهه پنجاه و سال‌های پس از انقلاب هم با آنچه در حال حاضر روی می‌دهد متفاوت است. شهراد و چنگیز وثوقی با وجود استفاده از اعتبار برادرشان در شروع کار، چندان نتوانستند در ادامه خودی نشان دهند و نقش مهمی به یادگار از خویش به جا بگذارند، چون از ابتدای پا گرفتن صنعت نیم‌بند سینما در کشور ما تا سال ۱۳۸۶ که عرضه و تقاضا در میان تولیدات سرگرم‌کننده اندکی موضوعیت، مسئله و جایگاه داشت ممکن بود مردم از سر کنجکاوی از بازی بستگان هنرپیشه‌های طراز اول در ابتدا استقبال کنند، ولی وقتی می‌دیدند که فرد موردنظر اساساً این‌کاره نیست، وی را از دایره شمول دلخواهشان جدا می‌کردند. چنگیز وثوقی ابتدا با بازی در یک سکانس از فیلم سینمایی «بلوچ» به‌کارگردانی مسعود کیمیایی نگاه‌ها را به سمت خویش معطوف کرد و با بازی در فیلم سینمایی کارگردان جوان آن روزها، یعنی علیرضا داوودنژاد طعم شیرین حضور در نقش اول یکی از محصولات مهم سینمای بدنه را چشید. او پس از انقلاب هم به کارش ادامه داد و حتی پایش به سریال «امام علی(ع)» اولین اثر بزرگ صداوسیما در رابطه با روایت زندگی ائمه هم باز شد، ولی کم‌کم به دلیل بازی‌های یکنواخت به حاشیه رفت و برای همیشه فراموش شد. چون بازار به درخواست مخاطبانش جواب مثبت داده بود و دیگر تمایلی به خالی کردن صحنه برای برادر کوچک بهروز وثوقی نداشت. او البته بدشانس هم بود، چون اگر درخشش ستاره بخت فرزند ارشد خانواده وثوقی در دهه 90 شروع می‌شد، اکنون جایگاه چنگیز وثوقی تفاوتی با پرتیترترین بازیگران حال حاضر نمی‌کرد.

دورهمی و داستان‌های دیگر

پخش سریال‌های «از یاد رفته» و «شغال» از طریق VOD‌ها نام دو بازیگر را بر سر زبان‌ها انداخت. سینا مهراد و امیرحسین فتحی در این دو اثر به ایفای نقش پرداخته‌اند. کار ما در این گزارش ارزش‌گذاری بر نحوه حضور این دو فرد در دو نمونه از آثار قابل بحث شبکه نمایش خانگی نیست، اما باید این سؤال اساسی را مطرح کنیم که آیا اگر پدر سینا مهراد، سعید سهیلی کارگردان نام‌آشنای فیلم‌های عامه‌پسند و امیرحسین فتحی، فرزند حسن فتحی به‌عنوان یکی از چهره‌های اصلی تلویزیون در دهه 80 و 90 تلویزیون و آثار پخش شده توسط پلتفرم‌ها نبود، آیا تا به این حد می‌توانستند مورد توجه و استفاده قرار بگیرند؟ در این میان جایگاه تحصیلات عالیه و آکادمیک در عرصه هنرهای نمایشی کجاست؟ در شرایطی که ورود پول‌های مشکوک، روند تولیدات سینمایی و سریالی موجود را مختل کرده، شاید کاملاً عادی جلوه کند که سینماگران ما برای فرزندان، اقوام و دوستانشان جای امنی دست‌وپا کنند اما با ادامه این روند، تالی فاسدی شکل می‌گیرد که یکی از جنبه‌های آن تبدیل شدن مدیوم تصویر به دورهمی خانوادگی است. برای نمونه کافی است به کارنامه بازیگری سینا مهراد اشاره کنیم. مهراد با مجموعه تلویزیونی «پدر» تبدیل به چهره شد و راه ورودش به سینما و شبکه نمایش خانگی را هموار کرد. براساس آمارهای موجود از جدول اکران سالانه فروش فیلم‌ها در سالن‌های نمایش، او برخلاف برادرش ساعد سهیلی هیچ‌وقت به عاملی برای پرفروش‌تر شدن فیلم‌ها بدل نشد. فیلم سینمایی «شادروان» در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر با بازی سینا مهراد در نقش اول به نمایش درآمد، ولی با وجود بسیج کردن امکانات تبلیغاتی سینمای ایران باز هم نتوانست به جایگاه قابل قبولی در فصل اکران دست پیدا کند. شادروان از نظر کیفی تفاوتی با کمدی‌فارسی‌های بی‌مایه دوران خود نداشت، اما حتی 10 میلیارد تومان هم فروش نکرد تا در میان آثار پرفروش سال 1401 که غالبا کمدی بودند جایی برای خودنمایی نداشته باشد و در میان فهرست 10 فیلم پرفروش هم اسمی از «شادروان» نیاید. ملودرام‌های به‌اصطلاح اجتماعی جایی در ریل‌گذاری فرهنگی دولت سیزدهم نداشتند ولی شادروان و سینا مهراد نتوانستند از این موقعیت بهره ببرند و تبدیل به یکی از شمایل‌ها و نشانه سینمای پرمخاطب کمدی شوند. مهراد چند سال پیش از این، یعنی در سال 1397 با بازی در یکی از نقش‌های اصلی فیلم سینمایی پدرش، یعنی «ژن خوک» دوره تازه‌ای از فعالیت‌های تصویری‌اش را آغاز کرد. ژن خوک برخلاف مجموعه فیلم‌های «گشت ارشاد» -که تا آن زمان دو قسمت از آن نمایش داده شده بود- عملکرد خوبی در فصل اکران در سال 1398 نداشت و تنها به فروشی درحدود سه میلیارد تومان بسنده کرد. اگر سینما در ایران همچون کشورهای مدعی دارای یک تعریف مشخص صنعتی بود، این سؤال فارغ از سروصداهای موجود در میان روابط عمومی به‌وضوح شنیده می‌شد که چرا بازیگران اصلی و تعیین‌کننده آثار با وجود سودده نبودن همچنان در صحنه حضور دارند و به ایفای نقش می‌پردازند؟ مگر تولید یک فیلم بیش از هرچیز نباید مقرون به صرفه باشد؟ این صرفاً رویه اقتصادی ماجراست و داستان ابعاد دیگری نیز دارد. وقتی خبر رسید که اولین فیلم سینمایی جهانگیر کوثری با سوژه پرداختن به زندگی «فروغ فرخزاد» قرار است با بازی باران کوثری در بخش ویژه چهل‌وسومین دوره فیلم فجر اکران شود، بسیاری از اهالی رسانه و منتقدان منتظر اکران فیلم بودند تا بتوانند به‌منظور سرگرم شدن و خندیدن خاطره‌ای برای تعریف کردن داشته باشند. پیش‌بینی‌ها با نمایش «رگ‌های آبی» در کاخ جشنواره محقق شد و باران کوثری با حضورش در نقش فروغ فرخزاد، سوژه بکر بازنمایی زندگی شخصی و هنری این شاعر در قالب یک اثر داستانی را هدر داد، چون نه سیمای این بازیگر شباهتی به فروغ فرخزاد داشت و نه وضعیت فیزیکی‌اش می‌توانست خاطره کارگردان مستند کوتاه «خانه سیاه است» را به اذهان مخابره کند. متأسفانه در حال حاضر تنها فیلمی که به‌طور مشخص به پرتره فروغ فرخزاد پرداخته «رگ‌های آبی» ساخته جهانگیر کوثری است و هرکس که بعد از این بخواهد زندگی و زیست این شاعر را مورد بازخوانی مجدد قرار دهد خواه‌ناخواه درگیر متن و حواشی مربوط به فیلم بد و ناامیدکننده خانواده کوثری می‌شود و ممکن است انرژی منفی حول محور آن اثر جدید احتمالی را نیز زیر ضرب بگیرد.

سال‌ها پیش مهراوه شریفی‌نیا با بازی در نقش «ثریا اسفندیاری» همسر دوم محمدرضا پهلوی در سریال «معمای شاه» موجی از انتقاد را نسبت به خود، رسانه ملی و سازندگان مجموعه برانگیخت. محمدرضا ورزی به‌عنوان کارگردان کار روابط بسیار نزدیکی با پدر شریفی‌نیا داشت و همین اتفاق نیز حضور بازیگر خوب این خانواده در معمای شاه را توجیه می‌کرد. مهراوه شریفی‌نیا البته بازیگر شناخته‌شده‌ای است که نمی‌توان استعداد او در نزدیک شدن به نقش را منکر شد، اما بازی او در نقش ثریا به دلیل ویژگی‌های زیبایی‌شناسانه و شباهت به همسر شاه مخلوع نبود و در این زمینه بودند بازیگرانی که می‌توانستند به‌جای او وارد این پروژه شوند. به بیان دیگر، اگر محمدرضا شریفی‌نیا نبود شاید مخاطب با بازیگر دیگری در این نقش مواجه می‌شد که هیچ نسبتی با ویژگی‌های ظاهری مهراوه شریفی‌نیا نداشت.

اوضاع به درون قاب و تصاحب نقش توسط نزدیکان سینماگران منتهی نمی‌شود. در تازه‌ترین نمونه، خبر رسیده است پولاد کیمیایی فرزند کوچک مسعود کیمیایی در تلاش برای برگزاری کلاس بازیگری با عنوان «از روایت تا نقش» است! مخاطبان جدی‌تر سینمای ایران شاید از خود بپرسند حضور پولاد کیمیایی در آثار پدرش و همچنین دیگر فیلمسازان چه سودی در پی داشته است که او اکنون با اعتمادبه‌نفسی کاذب می‌خواهد برای هنرجویان بی‌نوا کلاس هم برگزار کند؟ یا بهتر است این سؤال را طور دیگری مطرح کنیم: از آخرین (چرا اولین‌بار نه؟) باری که نقشی از پولاد کیمیایی در خاطره جمعی مخاطبان سینما نقش بسته چندسال گذشته است که حال او می‌خواهد اصول بازیگری را به دیگران آموزش دهد؟

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 11 =

آخرین‌ها