کد خبر: 9776
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ - ۲۲:۱۵
خانواده

روی آوردن به معنویت به دلیل نیاز ژرف و پایایِ نهفته در روح هر شخص است و قطعاً این نیاز برطرف شدنی است.

به گزارش پیام خانواده  در متن زندگی دنیایی انسان، دو سلسله مسائل وجود دارد: 1. مادی 2. معنوی. یکی از تفاوت¬های انسان و حیوان در همین است که در متن زندگی انسان مسائلی مطرح است که محسوس و ملموس نیست، دارای حجم و وزن نیست؛ ولی وجود دارد. زندگی، ظاهری دارد که از یک زن و مرد و سپس فرزندان تشکیل می¬شود و امکاناتی همچون: خانه، وسائل منزل، وسیله نقلیه و مانند آن نیز در آن دخیل است؛ اما ورای افراد و ابزار ـ که بُعد ظاهری زندگی اند، بُعد معنوی نیز قرار دارد که از آن به «معنویت» نیز یاد می-شود. انسان موجودی کمالگرا و هدفمند است که از بیهودگی و بی معنایی و بی هدفی، سخت گریزان است.
معنویت، نحوه¬ای از مواجهه با جهان هستی است که نتیجه اش این است که حالت¬های نفسانی نامطلوبی مانند غم و اندوه، ناامیدی، دلهره و اضطراب، احساس سرگشتگی و سردرگمی، احساس بی¬معنایی و بی-هدفی و ... تا آنجا که امکانپذیر است، در انسان پدید نمی آید. این نحوه مواجهه، موجب رضایت باطن می¬شود. معنویت در زندگی انسان، دارای مزایای بسیاری به لحاظ روانی، عاطفی وحتی سلامت جسمانی است. معنویت می تواند زندگی انسان را هدفمند سازد و حیات او را با وجود کمبودهای ظاهری، معنا و شور ببخشد و درک انسان را به سمت نیازهای برتر انسانی و گمشده های واقعی وحقیقی او معطوف سازد. علت نارضایتی و سرد شدن زندگی، همیشه ناکامی در رفاه نیست. زندگی ساده و حتی سخت را می توان دوست داشت و راضی بود، به شرط آن که معنای زندگی را درک کرده باشیم. آنچه موجب بن بست و ناامیدی در زندگی می شود، ناکامی در معناطلبی است.
روی آوردن به معنویت به دلیل نیاز ژرف و پایایِ نهفته در روح هر شخص است و قطعاً این نیاز برطرف شدنی است. انسان بر اساس نیاز آفریده شده است. معنویت گرایی، روح کلی حیات، یا همان ایمان است و مسلماً زیستنِ بی روح، بی معنا و بی هدف، انسان اندیشمند و آگاه را قانع، خرسند و آرام نمی¬سازد.
یکی از موضوعاتی که در دهه های اخیر در اروپا، در حوزه فلسفه و روانشناسی مطرح شده است، مقوله-ای به نام «معنادرمانی» است. این موضوع را برای اوّلین بار، ویکتور فرانکل ـ روانشناس و روانکاو آلمانی مطرح کرد و با نگارش چندین کتاب آن را گسترش داد. آلپورت در پیشگفتار کتاب او، انسان در جستجوی معنا در این باره میگوید: «امروزه در اروپا، روانشناسان و روانپزشکان، آشکارا از فروید [که ناکامی جنسی را علت ناراحتی های روانی میداند]، روی برگردانده و به «وجود درمانی» روی آورده اند که مکتب «معنادرمانی»، یکی از نتایج آن است. اما چه چیز می تواند معنای زندگی باشد؟ آنچه می خواهد معنا و فلسفه زندگی را توجیه کند، باید فراتر از زندگی و ارزشمندتر از آن باشد. حتّی ارزش معادل نیز نمی-تواند توجیه¬کننده زندگی باشد. برای زندگی، دو گونه معنا میتوان تصوّر کرد: معنای «حیوانی» و «انسانی». به نظر برخی، زندگی یعنی خوب خوردن، خوب آشامیدن و لذّت بردن. از نظر امام علی (ع) ، این معنای «حیوانی» برای زندگی است. امیر مؤمنان (ع) میفرمایند: فَما خُلِقتُ لیشغَلَنی اَکلُ الطَّیباتِ، کَالبَهیمَهِ المَربوطَةِ، هَمُّها علفها، او المُرسَلَةِ شغلها تَقَمُّمُها تکترش مِن اعلافِها و تَلهو عَمّا یرادُ بِها.
من آفریده نشده ام تا خوردن غذاهای لذیذ، مرا به خود مشغول سازد، همانند حیوانی اهلی که همّ او علف اوست یا حیوانی وحشی که کارش پُر کردن شکمش است؛ از علف های آن می¬خورد و از آنچه از او خواسته¬اند، غافل است.
در خصوص روابط زوجین روشن است که تأمین یک زندگی مادی و بهره بری از تمتّعات دنیوی، نمی-تواند معنای والا و پایداری برای زندگی زناشویی باشد. دنیامعنایی نمی تواند ویژگی هایی همچون گذشت از اشتباهات، ایثار همسر بر خود، بردباری در سختیها و بداخلاقیها، قناعت و ... را پشتیبانی کند.
خداوند عالی ترین معنای زندگی است. وقتی خدا، معنای زندگی شد، انسان، به خاطر خدا زندگی می کند، به خاطر او تلاش می¬کند و برای رسیدن به او همه سختی ها را تحمّل می کند. وقتی خدا وارد معنای زندگی شد، انسان می¬داند چرا زنده است و چرا باید زندگی کند و سرانجامش چه خواهد شد. بدین سان، از سرگردانی درمی آید و چون برای عالیترین مفهوم حیات و بلکه تنها مفهوم متعالی حیات، زندگی می کند، بر خود می بالد و احساس رضایت، خشنودی و شادکامی می کند.

مرتضی عزیزی کارشناس بخش مشاوره‌های قرآن بنیان سی امین نمایشگاه قرآن کریم ( بخشی از کتاب اصول خانواده درمانی در اسلام با تلخیص)

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 5 =